اولین نشست از سلسلهنشستهای «تأملی بر پرسش ما کیستیم» برگزار شد
به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
به گزارش ایکنا، نشست اول از سلسله نشستهای «تأملی بر پرسش ما کيستيم در ايران معاصر؛ از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی»، با موضوع «جلال آل احمد» صبح امروز، یکشنبه 11 آذر به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با ارائه حسین صافی و مهدی بناییجهرمی از اعضای هیئت علمی این پژوهشگاه به صورت برخط برگزار شد.
مهدی بناییجهرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان سخنران نخست گفت: فلسفه در باب وجود میاندیشد و این بسیار حرف سترگی است و باید یک فیلسوف به پیشزمینههای آن توجه داشته باشد. یکی از وجوهات عمده و بنیادی و تعیینکننده آن است که کسی از میان آدمیان میتواند به وجود توجه کند که مواجهه با عدم داشته باشد؛ یعنی کل هستی خود را در مواجهه با طوفان عدم ببیند.
وی افزود: فلسفه به مثابه تفکر است و برای اینکه ما بیابیم و بفهمیم در چه وضعیت تفکری قرار داریم باید به نیستی و غیاب تاریخ فکر کنیم. یکی از طریقهایی که با فلسفه بر ما گشوده میشود توجه به کاستیها و اقلیمهای مغفول و دورافتاده است و این کار فلسفه است. به عبارت بهتر فلسفه به ما میگوید چه راهی را طی نکردهایم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: بزرگترین اقلیم ما در دوران کنونی که مغفول مانده خود تاریخ است و هر چه اندیشیدهایم نتوانستهایم به تاریخ تقرب پیدا کنیم؛ یعنی تاریخ همچنان مغفول است. وقتی از تفکر در غیاب تاریخ سخن میگوییم؛ معنای مثبت و اولش آن است که میخواهیم در غیاب تاریخ تفکر کنیم. یعنی غیاب خود موضوع تفکر است مانند تفکر در باب هنر و تأسیس علم و دوم اینکه میکوشیم در غیاب تاریخ یا در غیاب یک رخداد بیندیشیم و از سوی دیگر باید وجه سلبی آن هم مدنظر قرار گیرد یعنی ما باید در باب تفکر، تفکر کنیم؛ تفکری که از حضور تاریخ محروم مانده است.
بنایی جهرمی با بیان اینکه تفکری که در وضع بیتاریخی است باید مورد اندیشه قرار گیرد، گفت: جنس تأملی که داریم از نوع سلوک در طریق و رفتن به سمت اندیشه بالادست است؛ یعنی ما یک اندیشهای داریم که فرودست است که باید تلاش کنیم به سمت اندیشه بالادست حرکت کنیم. اندیشه دوران معاصر همیشه مبتنی بر اسارت بوده و آن هم نتیجه غیاب تاریخ است. غیاب تاریخ همیشه ما را دچار فریب میکند.
وی ادامه داد: اندیشه در یوغ ناپیدایی نحیف و افسرده باقی مانده و از طریق حرکت به سمت اندیشه بالادستی میتوان این مشکل را از بین برد. هیچ مشکلی در حوزه تاریخنگاری وجود ندارد و به حد اعلا تاریخنگاری انجام شده بلکه مشکل کنونی ما آن است که چیز تازهای محور اندیشه قرار نگرفته و از سوی دیگر باید گفت خاستگاه تجدد، تاریخ است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: باطن تاریخ غربی، ساحتی از تاریخ است که به انسان تکمیلیافته میپردازد و این تاریخ آبستن حوادث مختلف است. بر همین اساس فناوری غایت هستی انسان جدید است و امروز وقتی از هوش مصنوعی سخن گفته میشود یعنی از هستی انسان سخن میگوییم ولی در اصل باید از تفکری سخن گفت که غایت آن فناوری نیست.
حسین صافی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان دیگر سخنران این نشست گفت: جلال آل احمد از بازگشت به خویشتن سخن میگوید و امروز در جامعه خود نمودهای آن را میبینیم. امروز بحث ما این است که آیا نگاه ماتریالیستی که در غرب جریان دارد درست است یا خیر؟ جلال آل احمد از احساس شیفتگی به قدرت سخن میگوید و همچنین به اثرگذاری قصه در زندگی هر ایرانی اشاره دارد که در کتاب «نون و القلم» به وضوح دیده میشود.
وی افزود: جلال آل احمد سؤالات را بسیاری را در ذهن داشت که مدام درصدد پاسخ به آنها برآمده بود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: ناخودآگاه سیاسی در خوانش هر متنی وجود دارد و اگر نگاه پساسیاسی داشته باشیم میتوان متن را فهم کرد و به نتیجه رسید. انسان پساسیاسی و پساتاریخی غرق در مشکلات روزمره است ولی همزمان به مرگ هم فکر میکند و این نگاه نوعی نگاه معرفتشناسانه است.
وی بیان کرد: رومانتیسیسم پیشدرآمدی به نگاههای رئالیستی است و انسان امروز فقط میخواهد در جام جهانبین و خلسه خود فرو برود.
انتهای پیام
لینک منبع اصلی خبر
لینک خبر در ارتباط اقتصادی
این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید