درسهای مواجهه ایران و رژیم اسرائیل
محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه یادداشتی را با محوریت مواجهه اخیر ایران و رژیم صهیونسیتی در اختیار ایکنا قرار داده که در ادامه میآید؛
در هفتههای گذشته شاهد تغییر مرکز ثقل تحولات و بحرانها از جنگ غزه در شرق مدیترانه به سمت منطقه غرب آسیا بودیم، تحولاتی که دورنمایی از توسعه میدان جنگ و گستردهتر شدن سطح درگیریها را به تصویر کشید. نقطه آغاز این شرایط بحرانی، حمله رژیم اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه بود که نه تنها سبب شهادت سیزده تن از مستشاران نظامی ایران و شهروندان سوری شد، بلکه تخریب کامل ساختمان کنسولگری را نیز به دنبال داشت. در پی این اقدام که نقض فاحش حقوق بینالملل بود، جمهوری اسلامی ایران در ابتدا منتظر واکنش جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل شد تا در صورت امکان، پاسخی حقوقی به این تجاوز آشکار بدهد؛ اما بعد از اینکه مشخص گردید دولتهای غربی استاندادهای دوگانه خویش را به شورای امنیت نیز تسری دادهاند و قصدی برای مواجهه با عمل خطای رژیم اسرائیل ندارند؛ ایران وارد فاز عکسالعمل فردی به تعدی این رژیم شد و حمله موشکی و پهپادی 14 آوریل را کلید زد.
رژیم اسرائیل هر چند تلاش کرد برای پاسخ به این حمله ایران، ائتلافی جهانی شکل دهد و با یاوهسرایی در رابطه با تهدیدات هستهای احتمالی از سوی کشورمان، نگرانی آمریکا و کشورهای غربی را تحریک کرده و آنها را با خود همراه کند، اما در این مسیر موفق نبود و به ناچار حملهای تکروانه، بدون تلفات و ناچیز به اصفهان و تبریز و البته برخی مواضع جبهه مقاومت در منطقه انجام داد. هر چند مقامات کشورمان پیش از این حمله اعلام کرده بودند در صورت عملیات تلافیجویانه رژیم اسرائیل به خاک ایران، سریع و سخت به آن پاسخ خواهند داد؛ اما حمله اسرائیل(البته اگر حمله نهایی همین باشد) به حدی کماثر بود که به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی ایران قصد پاسخگویی به آن را داشته باشد. با این وجود رسیدن اوضاع منطقه به این شرایط و قرار گرفتن در لبه مرز جنگ منطقهای حاوی برخی درسها و نکات است که باید به آن توجه نمود.
در درجه نخست به نظر میرسد در عصر حاضر، طرح آمریکا و کشورهای اروپایی، تضعیف سازمان ملل و مکانیسمهای حقوقی و در عوض، تقویت جایگاه قدرت و نفوذ در عرصه بینالمللی است؛ به این ترتیب که این کشورها همچون دوران جنگ سرد با زنده کردن رقابتهای قطبی و بلوکی و اتخاذ رویکردهای غیر عقلانی و غیر حقوقی، مانع عملکرد دقیق و صحیح شورای امنیت در انجام رسالت اصلی خود یعنی حفظ صلح و امنیت جهانی میشوند و پس از آن میکوشند مشکلاتی که از اتخاذ چنین رویکردی حاصل میشود را از طریق رایزنیهای دو جانبه و چند جانبه و توافقات پشت درهای بسته حل و فصل کنند. در چنین شرایطی شاهد هستیم که بازیگری همچون ایران بعد از مواجهه با سکوت و بیعملی شورای امنیت در برابر حمله به یک مکان دیپلماتیک، ناچار به اقدام فردی علیه تجاوزگر میشود؛ سپس قدرتهای بزرگ برای جلوگیری از یک جنگ فراگیر وارد عمل میشوند و با رایزنیها و رفت و آمدهای دیپلماتیک خود اینگونه به جهان القاء میکنند که ما مانع جنگ شدیم! این در حالی است که همین قدرتها میتوانستند با تصویب یک قطعنامه شدیدالحن علیه رژیم اسرائیل، حمله آن به کنسولگری ایران را محکوم کنند و با وضع برخی اقدامات تنبیهی مشترک، حقوق و منافع ایران را تأمین کنند و جلوی تنشها و بحرانهای بعدی که همه مردم منطقه را در ترس و نگرانی فرو برد، بگیرند. این رویکرد خطرناک است و حقوقدانان و مقامات کشورها باید به فکر اصلاح این رویه ناسالم در سازمان ملل باشند.
نکته دوم در رابطه با تحولات اخیر وابستگی و تبعیت شدید اسرائیل از آمریکا و کشورهای غربی است؛ بحران اخیر نشان داد رژیم اسرائیل در برابر حمایتهای گسترده کشورهای غربی، به ناچار بخش بزرگی از آزادی عمل و استقلال خود را از دست داده و برای حفظ و تداوم این حمایتها چارهای جز حرکت در مسیر مد نظر کشورهای غربی ندارد.
بعد از حمله وسیع و تحقیرکننده ایران به سرزمینهای اشغالی، دولت راستگرا و افراطی رژیم اسرائیل به شدت از سوی نیروهای تندروی داخلی تحت فشار قرار گرفت تا به این حمله پاسخ دهد، شخص نتانیاهو نیز به دلیل مشکلات داخلی و چالشهای جنگ غزه، بسیار علاقهمند بود تا با توسعه میدان جنگ، از شعار اولیهاش مبنی بر نابودی حماس رها شود و اهداف جدیدی برای شکلدهی به ائتلاف جهانی علیه ایران تعریف کند اما عدم همراهی آمریکا و کشورهای اروپایی، این رژیم را در شرایطی قرار داد که به صورت تکروانه و البته به گونهای دست به تلافی بزند که منجر به تداوم و تشدید تنشها نشود؛ در نتیجه حملهای صورت گرفت که حتی از دید مقامات امنیت داخلی خود این رژیم نیز ضعیف و ناچیز بود و اگر تمام عملیات تلافیجویانه اسرائیل در همین حمله خلاصه شود، چیزی جز پیام ضعف، وابستگی و درماندگی را مخابره نکرد. کما اینکه رژیم اسرائیل در مقابله با حمله جمهوری اسلامی ایران به خاک خود نیز نشان داد که به صورت فردی قادر به دفاع از سرزمینهای اشغالی تحت حاکمیت خود نیست و بدون کمک آمریکا، کشورهای اروپایی و کشورهای همسو در منطقه، نمیتواند حملات علیه خود را دفع کند.
نکته سوم اما به جمهوری اسلامی ایران باز میگردد؛ در شرایط کنونی به نظر میرسد برنده منازعات منطقهای چند هفته اخیر ایران بوده که نمایشی قدرتمند از دفاع از خاک خود و مکانهای دیپلماتیکش به جای گذاشت و توانست سطح مناسبی از بازدارندگی را در برابر رژیم اسرائیل ایجاد کند. با این وجود، حفظ این موقعیت نیازمند تدابیری در عرصه داخلی و منطقهای است. در عرصه منطقهای لازم است جمهوری اسلامی ایران شرایط را به گونهای ساماندهی کند که تمرکز جامعه جهانی به سمت آتشبس در غزه و پایان دادن به رنج و محنت بی شمار مردم فلسطین بازگردد و هر چه سریعتر به این جنگ نابرابر و ضد بشری اسرائیل علیه مردم غزه پایان داده شود. همچنین لازم است رایزنیهای گستردهای در قالب دوجانبه و چند جانبه بین ایران، روسیه، چین، عراق، ترکیه و پاکستان در مورد همکاریهای اطلاعاتی، امنیتی و دفاعی، نظامی صورت بگیرد و ایران با تقویت همکاریهای راهبردی بلندمدت با این کشورها، تعداد متحدان خود را برای مواجهه با شرایط بحرانی مشابه در آینده افزایش دهد.
در عرصه داخلی نیز لازم است اتحاد و انسجام ملی که پیرامون مواجهه با اسرائیل شکل گرفته، حفظ و تقویت شود و از انجام اقدامات سلبی و اجرای برخی طرحهای اجتماعی که قبلاً ناکارمدی آنها به اثبات رسیده و تنها سبب دوگانه، اختلاف و خشم در بین آحاد جامعه میگردد، پرهیز شده و با تمرکز بر مدیریت اقتصاد کشور، به گسترش رفاه، آسایش و همدلی و اتحاد در جامعه کمک شود.
انتهای پیام
لینک منبع اصلی خبر
لینک خبر در ارتباط اقتصادی
این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید