آخرین اخبار

رونمایی از بزرگترین اشتباه زندگی کریم باقری!

به گزارش همشهری آنلاین،‌ آقا کریم دو سال در بوندسلیگا حضور داشت و سپس یک دوره کوتاه به النصر امارات رفت، تصمیمی که اگرچه درآمد مالی مطلوبی را به این ستاره فوتبال ایران داد اما حالا به عنوان یک تصمیم اشتباه از سوی او تلقی می‌شود. هافبک شماره شش تیم ملی سپس به عنوان اولین بازیکن آسیایی راهی انگلیس شد و پیراهن چارلتون را بر تن کرد اما نتوانست در جزیره مانند آلمان بدرخشد و با انجام تنها یک بازی به حضور خود پایان داد و این بار لیگ قطر و تیم السد را برای ادامه فوتبال انتخاب کرد.

باقری حالا در گفتگوی جالبی که داشته، معتقد است میتوانست زمان بیشتری را در اروپا بماند. او برخلاف باور عمومی، اعتقاد دارد که ناآشنایی با زبان انگلیسی هم عامل جدایی و ترک اروپا نبوده و بیشتر همه چیز به تصمیمات شخصی برمی‌گردد که از روی جوانی گرفته شدند و دوران فوتبال اروپایی آقا کریم را کوتاه کردند. البته این اسطوره فوتبال ایران با ترک السد و انتقال به پرسپولیس، دورانی را آغاز کرد که بر محبوبیت او افزود و جایگاهی را برایش رقم زد که حالا برای بسیاری از بازیکنان حال و گذشته پرسپولیس دست نیافتنی است.

البته همه چیز به آن سالها برنمی‌گردد. باقری خاطرات خوشی هم از کودکی و نوجوانی خود در تبریز دارد. زمانی که به عنوان یک خانواده از طبقه پایین، انتخاب سومی نداشت: درس یا کار. اما در میان این دوگانه پدر و مادرش، او راه سوم را برگزید و به فوتبالیستی تبدیل شد که حالا نه تنها مایه مباهات خانواده بلکه افتخار شهر و کشورش است.

او که قدیمی‌ترین عضو کادرفنی پرسپولیس محسوب می‌شود و تقریبا به اندازه دوران بازیکنی در پرسپولیس، مربی این تیم هم بوده، میگوید هیچ تصمیمی برای سرمربیگری ندارد. البته اگر هوادار قدیمی‌تر فوتبال باشید به یاد می‌آورید که آقا کریم در اواخر دوران فوتبالش گفته بود مربیگری را هم دوست ندارد اما حالا به هر حال به این ورطه کشیده شده و حتی اگر نخواهد هم، پرسپولیس دست بردار او نیست.

مشروح این مصاحبه از در ویژه برنامه یلدا را بخوانید:

* شما محبوب‌ترین هافبک تاریخ محسوب می‌شوید.
نه، این را فکر کنم از خودتان درآوردید. همچین چیزی نبوده است.

* آقا کریم، در نسل شما همه هم‌تیمی‌هایشان را با آقا صدا می‌کردند. انگار در دوره شما در اوج صمیمیت، یک احترامی وجود دارد.
فکر می‌کنم همینطور است. ما دور هم جمع می‌شویم، همینطور است. من در نسلی که با هم بازی کردیم، از همه کوچک‌تر بودم، ولی همه بزرگترهای تیم هم همینطور رفتار می‌کردند و به هم احترام می‌گذاشتند، چه به بزرگترشان و چه کوچک‌تر. می‌دانید که فرقی نمی‌کند کوچک‌تر باشید یا بزرگتر، احترام که بگذارید، احترام هم می‌بینید. فکر می‌کنم آن دوره نه تنها در بین ورزشکارها، در جامعه هم همه همین حالت را داشتند و احترام‌ها بیشتر بود. الان شرایط فرق کرده و نسل جوان شرایط خاص خودشان را دارند و نمی‌شود با نسل ما مقایسه کرد.

* یک دعوایی وجود دارد که بهترین نسل فوتبال چه نسلی بوده است؛ آقای طارمی می‌گوید ما بودیم و آقا خداداد می‌گوید ما بودیم. انگار احترام‌ها هم در این بحث حفظ نمی‌شود.
من نظر شخصی‌ام را می‌گویم؛ فکر می‌کنم بین ما و نسل فعلی نباید چنین اتفاقی بیفتد. خودتان می‌دانید هر دوره بازیکنان خاص خودش را دارد و بهترین بازیکنان در همه دوره‌ها بوده‌اند؛ قبل از دوره ما بوده‌اند و حالا دوره ما بیشتر بوده است. الان متاسفانه در فضای مجازی این اتفاقات بیفتد. فکر می‌کنم بیشتر این بحث‌ها برای فضای مجازی است. فکر می‌کنم اگر هم‌نسل‌های ما این کار را نکنند، بهتر است. در دوره ما هم بازیکنان تاپی بودند. مثلا در دوره چهار تا از بهترین بازیکنان‌مان، بهترین بازیکنان آسیا شدند. این نشان می‌دهد که آن نسل فوق‌العاده‌ بودند. الان هم این نسل بازیکنان خیلی خوبی دارند و تیم ملی هم نتایج خیلی خوبه گرفته است. نباید همدیگر را قیاس کنیم و باید به مردم واگذار کنیم که بهترین بیننده و قاضی هستند.

* یک مسئله بین مردم این است که نتایج تیم ملی خوب است و به جام جهانی خواهیم رفت، اما بازی‌ها دلچسب نیست. شما هم نظرتان همین است؟
شما هر کاری کنید، یک ایرادی می‌گیرند. الان نتیجه گرفته‌ایم و برخی می‌گویند خوب بازی نمی‌کنیم. اگر خوب بازی کنیم و نتیجه نگیریم، یک حرف دیگر می‌زنند. الان تیم ملی شرایط خوبی دارد. اکثر بازی‌ها را برده‌اند و مشکل خاصی برای صعود ندارند. در حال حاضر باید تمام هم و غم‌شان را بگذارند و برای صعود به مرحله بعد برنامه‌ریزی کنند. الان سهمیه تیم‌ها در آسیا زیاده شده و رفتن به جام جهانی خیلی سخت نیست، اما باید بازی‌های تدارکاتی خوبی انجام بدهند تا تیم قوی‌تر در جام جهانی حاضر شود و برای اولین بار به مرحله بعد صعود کند.

* اگر در یک زمانی دیگر به شما پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی را بدهند، قبول می‌کنید؟
نه.

* چرا؟
من در این حدها نیستم.

* دوست ندارید؟
چند سال پیش که با من مصاحبه کردند، گفتم علاقه‌ای به مربیگری ندارم، اما شرایط طوری شد که در دوره سرمربیگری علی دایی از من خواستند کنارشان باشم. من تازه فوتبال را تمام کرده بودم و آمدیم کنار ایشان و از آن زمان کلاس‌های مربیگری را رفتم. می‌خواستیم نباشیم و حالا فعلا هستیم.

* بازیکنان پرسپولیس می‌گویند کسی جرات ندارد روی حرف شما حرف بزند. صحنه‌هایی هم دیده می‌شود که گاهی بازیکنان را می‌زنید.
بحث جرات نیست، احترام است. من سعی می‌کنم با کوچک‌ترین آدم در باشگاه هم با احترام صحبت کنم. اینها باعث می‌شود آنها هم احترام بگذارند. این صحبت نیست که من‌ می‌زنم و … . گاهی اوقات پیش آمده است.

* کتک را زده‌اید.
کتک نبوده، بیشتر انضباطی می‌زنیم. این هم بیشتر به خاطر خودشان است و تیم‌مان. خودتان می‌دانید استقلال و پرسپولیس به قدری حاشیه دارند، در این مسائل هم ورود نکنید، حاشیه بیشتر می‌شود.

* حسین کنعانی از شما ناراحت نیست؟
بابت چی؟

* تنبیه‌های انضباطی که کردید.
یک‌بار بوده است. نه، چرا باید ناراحت باشد؟ اتفاقا خوشحال هم شده بود.

* در خانه بچه‌هایتان را تنبیه انضباطی می‌کنید؟
نه.

* دو پسر دارید که یکی از آنها به سربازی رفته است.
سربازی‌اش تمام شده است.

* یعنی از ارتباطات‌تان استفاده نکردید که معاف شود؟
نه، آموزشی‌اش هم اصفهان بود و بعدش هم تهران بود.

* می‌گویند شما در آلمان معلم زبان داشتید و به جای اینکه زبان یاد بگیرید، با او می‌رفتید خرید.
ما معلم زبان نداشتیم، یک خانم برای ترجمه برایمان آورده بودند که او هم بیشتر از یک ماه نبود. اما برایمان کلاس گذاشته بودند که من و خانمم و آقای دایی با هم می‌رفتیم. تا جایی که کشش داشتم، رفتم و بقیه‌اش را پیچاندم و نرفتم.

* فوتبال اروپا را به خاطر زبان ترک کردید؟
نه، من سه سال بودم. به خاطر اتفاقات و تصمیمات اشتباهی که خودم گرفتم برگشتم. ربطی به اینها نداشت. خودتان می‌دانید بعضی وقت‌ها این حرف‌ها را درمی‌آورند، حتی دوستان‌مان؛ مثل اینکه ما ترکی‌مان انقدر قوی بوده که آنها ترکی یاد گرفته‌اند، به جای اینکه ما آلمانی یاد بگیریم. اینها شوخی است. تا جایی که توانستیم، جلو رفتیم‌. خودتان می‌دانید فوتبال اروپا سختی‌های خودش را دارد. بهانه نمی‌آوریم اما می‌توانستیم بهتر از این باشیم که نشد.

* یعنی معتقدید در دورانی که بازی می‌کردید، تصمیمات اشتباه گرفتید.
آره. می‌توانستم در همان آلمان بمانم، اما یک تصمیم اشتباه گرفتم برگشتم. شرایط خوبی داشتم، می‌توانستم بمانم و موفق‌تر شوم. جوان بودیم و اشتباه کردیم و برگشتیم.

* اگر یه عقب برگردید، آن تصمیم را نمی‌گیرید؟
صد درصد.

* اگر بتوانید یک نفر را انتخاب کنید که با او چای بخورید، از تاریخ یا معاصر، فوتبالی یا غیرفوتبالی؟
من دوست دارم با کانتونا یک قهوه بخورم.

* از تو چه سوالی می‌پرسید؟
شخصیتش را دوست دارم، از زمانی که بازی می‌کرد.

* شما نقطه مقابل او هستید و همیشه مودب بودید.
نه، او هم بود. او هم سبک خاص خودش را داشت.

* تماشاچی زده است.
مدلش را دوست داشتم. من شخصیت او و نوع بازی او را دوست داشتم. الان هم یکی از هنرپیشه‌های خوب فرانسه است.

* آن شب که سبیل‌هایتان را زدید، به یاد کانتونا این کار کردید.
من نه سبیل‌هایم را کوتاه کرده بودم و نه زده بودم. آن موقع تیم‌مان در شرایط بدی بود و باخته بود و جام جهانی هم صعود نکرده بودیم. حاشیه زیاد بود و یکی هم سبیل‌های ما بود.

* برای آقای مایلی کهن زدید؟
نه، همه اینها شایعه بود. ما همینطور زدیم.

* همه زدید.
هیچکس نزده بود، فقط ما کوتاه کرده بودم

* از مادرتان چه چیزی یاد گرفتید؟
خدا مادر من را رحمت کند. یادم هست از زمانی که بچه بودم، زحمات زیادی برای ما کشیدند. همه مادرها همینطور هستند و زحمت زیادی برای بچه‌هایشان می‌کشند، اما بچه‌های ۱۷-۱۸ ساله مدل خودشان را دارند و زیاد مادرهایشان را تحویل نمی‌گیرند و دعوا می‌کنند. آن زمان که ما فوتبال بازی می‌کردیم، امکانات خاصی نبود و سعی می‌کردند ما بیشتر درس بخوانیم و نمی‌گذاشتند فوتبال بازی کنیم. پدرم می‌گفت یا باید درس بخوانی، یا کار کنی، چیز سومی نبود. من به فوتبال علاقه داشتم و تلاشم این بود کنار درس، فوتبال هم بازی کنم که نمی‌گذاشتند و خیلی از طرف پدرم کتک می‌خوردم، اما مادرم همیشه هوایم را داشت و بعضی اوقات دزدکی می‌رفتیم فوتبال بازی می‌کردیم.

* از پدرتان چه چیزی یادتان است؟ کتک‌هایی که خوردید؟
کتک که نبوده.

* بی انضباطی (باخنده).
آن موقع شرایط اینطور بود. نمی‌گذاشتند. می‌گفتند یا باید درست بخوانی، یا کار کنی. ما هم فوتبال می‌رفتیم و به خانه که میامدیم، کتک می‌خوردیم. ولی همیشه پدرم برای من یک ستون بود، تا زمانی که بود، با او حال می‌کردم‌. ستون خانواده‌ بود.

* اگر خارج از ایران کسی از شما بپرسد ایران چه شکلی است، چه چیزی می‌گویید؟
ایران خیلی جای خوب و باصفا و عالی است. کسانی که نیامده‌اند، تعریف‌های دیگری می‌کنند. ما در فوتبال هستیم و خارجی‌هایی که‌ می‌آیند، ایران را خیلی دوست دارند. در کشور ما جاهای خیلی خوبی هست که خیلی جاها ندارد. چهار فصل را در مملکت داریم که هرجایی نمی‌توانیم پیدا کنیم.

* ما مردها چه ویژگی ای داریم که کسی متوجه نمی‌شود؟
خیلی ویژگی‌ها. مثلا خیلی از مشکلات را نمی‌گوییم و در خودمان می‌ریزیم و سعی می‌کنیم به تنهایی حل کنیم. شاید خانم‌ها اینطور نباشند.

لینک منبع اصلی خبر

لینک خبر در ارتباط اقتصادی

این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا