صیاد دلها؛ از حکم اعدام تا امیری ارتش ایران + فیلم
وقتی 17 ساله بود، یک منافق کوردل پدرش را مقابل منزل و دیدگانش به شهادت رساند. در سخنانش روشن بود که تنها یک پدر را از دست نداده بلکه به واسطه ویژگیهای شخصیتی همچون؛ شجاعت، متانت، خضوع، ولایتمداری، فرماندهی مقتدر و مردمداری اسطورهای بی تکرار را از دست داده است.
هفته دفاع مقدس فرصت مطلوبی شد برای گفتوگو با مهدی صیادشیرازی فرزند شهید سپهبد علی صیادشیرازی است، گفتوگویی که با هدف بازخوانی سیره و مشی شهید صیادشیرازی و با میزبانی خوشخلقانه فرزند او در خانه ایشان به انجام رسید.
مهدی صیادشیرازی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است و مسئولیت مدیرعاملی و رئیس هیئت مدیره مؤسسه فرهنگی هنری جامع «صیاد دلها» را برعهده دارد. با او درباره سبک زندگی شهید صیادشیرازی، نحوه تعاملش با مردم، ویژگیهای فرماندهی و خصوصیات اخلاقی و معنوی او به گفتوگو نشستیم.
مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا – شهید سپهبد صیادشیرازی یکی از امیران ارتش اسلام به شمار میرود، شما تجربه زندگی با این شخصیت بزرگ را داشتید. لطفا در آغاز بحث و در توصیف پدر بزرگورتان نکاتی را بفرمایید.
از بُعد خصوصیتها و ویژگیها مرحوم پدر بزرگوارم، باید گفت، ایشان جنبههای و ویژگیهای متعددی داشتند و در حقیقت شخصیت تکبعدی نداشتند. جنبههای اخلاقی و معنوی شهید صیادشیرازی چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب خیلی قابل تأمل است. این شهید عزیز در دوران پیش از انقلاب و در میان همنسلان خود، شخصیتی منحصر بهفرد داشتند و بعد از انقلاب نیز در هر جایی که حضور داشتند مثمرثمر واقع شدند و مایه برکتآفرینی بودند.
او دارای یک سری استعدادهای بسیار قوی بود و استعداد هوشی بسیار بالایی داشت و همچنین ذات بسیار پاکی داشت و در محیط بسیار پاکی پرورش یافته بود. در دوران پهلوی که برای خیلیها حفظ شعائر دینی اهمیت نداشت، ایشان و خانوادهشان اصالت خود را حفظ کردند و نسبت به حفظ شعائر دینی و مذهبی باور داشتند.
شهید صیادشیرازی از توان و اراده قوی برخوردار بود به عبارت بهتر، میتوانست خود را اداره کند و همچنین در سنین پایین کمکحال و کمککار خانواده بود. به هر حال فرزند اول بود و شرایط طوری بود که به اقتضای وضعیت خانواده باید در اکثر مواقع برای گذران امور زندگی، در کنار پدر و مادر خود باشد.
ارتباط این شهید عزیز با خداوند از همان ابتدا یعنی از دوران کودکی قوی بود. به واسه اهمیت نماز اول وقت در خانوادهشان اهل نماز اول وقت بود. بعدها جنبههای مختلف روحیه او که متناسب با حضورشان در مقاطع مختلف تحصیلی و علمی بود،به مرور تقویت شد و ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد. مثلاً در دوران دانشآموزی جزء کسانی بود که از لحاظ ریاضیات هوش بالایی داشت یعنی ذاتاً مغز ریاضی او فعال بود و به طور کلی دوران تحصیل بسیار خوبی را سپری کرد.
به اقتضای شرایط محیطی که در آن قرار داشت و از آنجا که پدرشان نظامی بود، علاقه بسیاری داشت که نظامی شود و به همین دلیل در آزمون دانشگاه افسری شرکت کرد و با نمرات بسیار بالا پذیرفته شد. در ارتش آن زمان بسیاری از افسران به شعائر دینی و اسلامی ارزش قائل نبودند و فضای اینچنینی در آن زمان حاکم بود ولی شهید صیادشیرازی به خاطر ارتباطی که با خدا داشت و براساس باورهای دینی در آن شرایط نیز شخصیتی اخلاقی و ایمانی از خود بروز میداد.
این شهید در دانشگاه افسری از لحاظ علمی جزء نخبگان بود و در دو درس زبان انگلیسی و ریاضیات در زمره نخبگان به حساب میآمد و دورههای آکادمیک مانند رنجری، چتربازی، هواسنجی بالستیک و دورههای مختلفی را در شرایط متفاوت آب و هوایی طی کرد و موفقیتهایی را به دست آورد و جوایز بسیاری را از فرماندهان عالیرتبه آن زمان کسب کرد.
ایکنا- لطفاً اگر در کلام پدر شهیدتان خاطرهای از دوران دانشجویی در ارتش دوران پهلوی به یاد دارید، برایمان بیان کنید.
خاطره جذبی که برای ما تعریف میکرد مربوط به اهمیت نماز بود. ایشان به خاطر رعایت بسیاری از شعائر دینی بارها مورد برخورد و یا اعتراض فرماندهان آن زمان قرار میگرفت و همچنین در مقابل روحیاتی که آنها داشتند ایستادگی میکرد.
نقل میکرد زمانی که مشغول دادن پست در دانشگاه یا فضای پادگان بود، یکی از فرماندهان عالیرتبه از آنجا بازدید میکند و این بازدید همزمان با نماز بود و پدر تجهیزات نظامی که همراه داشت را از خود جدا میکند تا نماز را اقامه کند و حتی به اطرافیان خود اطلاع میدهد و با آنها هماهنگ میکند، برخی به او اعتراض میکنند و وقتی آن فرمانده بازدیدکننده متوجه این مسئله میشود نسبت به این موضوع اعتراض میکند و میگوید شما چه حقی داشتید که ترک پست کنید و پدر پاسخ داد من فقط میخواستم نماز بخوانم. سپس مورد بازخواست قرار میگیرد و بابت خواندن نماز هزینه میپردازد. برای ایشان اهمیت داشت که وقت نماز همه برنامهها را رها کند.
چنین نمونههایی بسیار زیاد است. مثلاً وقتی به منظور امرار معاش به تدریس عمومی زبان انگلیسی در یک سری از آموزشگاهها مشغول بود، در ذیل تدریس زبان سعی میکرد بسیاری از مفاهیم اسلامی و اعتقادی را به زبان انگلیسی بیان کند و لذا از هر فرصتی استفاده میکرد تا بتواند اعتقاد و ارادت خود نسبت به دین اسلام را نشان دهد.
ایشان دورههای تکمیلی علمی را در همان دانشگاه افسری طی کرد و در نهایت برای گذراندن مراحل عالی که باید در آمریکا حضور مییافت، در امتحان ورودی جزء نفرات برتر بود و در آمریکا هم با موفقیت این دورهها را پشت سر گذاشت و حتی در آنجا به واسطه موفقیتهایی که داشت از او میخواهند در این کشور بماند و آنجا را ترک نکند. در مقطعی که در آمریکا حضور داشت عقاید خود را حفظ کرد و به فردی تأثیرگذار برای محیط تبدیل شد و اجازه نداد محیط بر او تأثیر بگذارد؛ این اراده و عزم راسخ از همان زمان در ایشان وجود داشت.
یکی دیگر از خصوصیات شهید صیادشیرازی مربوط به نظم منحصر بهفرد ایشان بود. پدر بسیار منظم بود؛ از ظاهر گرفته تا سبک زندگی و برنامهریزی در کارها و به طور کلی به نظم و انضباط اهمیت بسیاری میداد.
ایکنا – این ظرفیتهای که بدان اشاره کردید؛ مانند نظم، اراده قوی، عزم راسخ، ایمان بالای او و… چقدر در شکلگیری شخصیت انقلابی شهید صیادشیرازی اثرگذار بود؟
در آستانه انقلاب اسلامی، ظرفیتهای انقلابی و مذهبی ایشان به جریان انقلاب متصل میشود؛ به امام راحل و نهضت ایشان علاقهمند میشود و به همین خاطر به شکل غیرملموس یک سری حرکتهای انقلابی در ارتش از او سر میزند و در نهایت به واسطه عناصر نفوذی ایشان را شناسایی و به زندان میاندازند. حتی حکم اعدام ایشان صادر میشود. قرار بود 22 بهمن 57 علی صیادشیرازی را اعدام کنند؛ ولی با پیروزی انقلاب در این روز، اعدام پدر لغو و به همراه بسیاری از انقلابیون و منتقدان رژیم طاغوت آزاد میشود.
در همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صیادشیرازی جهاد و جهد خود را متوقف نمیکند و در همان مسیر نظامیگری حرکت میکند. با امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری که در آن زمان مسئولیتهای مختلفی داشتند و با افرادی مانند شهید کلاهدوز و شهید اقاربپرست ارتباط خود را حفظ میکند و به همین دلیل مورد توجه بسیاری از شخصیتهای کشور قرار میگیرد.
از سوی دیگر به واسطه شغلی که داشت به شهرهای مختلف سفر میکرد و در همه این مأموریتها افکار و خصوصیتهایش به ویژه روحیه تلاش و شوق به انقلاب اسلامی ظهور و بروز پیدا میکرد و همچنین علاقه داشت به درجات نظامیاش افزوده شود و از انقلاب اسلامی این درجات را بگیرد. به همین منظور قابلیتهای نظامی خود را به نمایش گذاشت و در همان ابتدا و پیش از جنگ تحمیلی فرماندهی شمالغرب کشور را عهدهدار میشود.
در دفاع مقدس تمام ظرفیتهای شهید صیادشیرازی به طور عینی ظهور و بروز پیدا کرد به ویژه اینکه در آن دوران در سمت فرماندهی و مدیریتی قرار داشت و فصل جدیدی از دوران نظامیگری ایشان آغاز میشود. فرماندهی بسیار قوی از خود نشان میدهد که اوج آن در فرماندهی نیروی زمینی ارتش نمایان است. زمانی که فرمانده نیروی زمینی ارتش بود در بسیاری از عملیاتهای مشترک ارتش و سپاه مانند بیتالمقدس، طریقالقدس، ثامنالائمه و مرصاد و والفجرها نقشآفرین بود.
ایشان به شدت به وحدت میان ارتش و سپاه باور داشت و همچنین خیلی خوشمشرب و صمیمی و اهل تعامل بود و حتی برادران سپاه پدر را از خودشان میدانستند. همه او را در ارتش قبول داشتند و به عنوان یکی از شخصیتهای کلیدی ارتش شهرت داشت و به همین دلیل پل بسیار خوبی میان ارتش و سپاه شکل گرفت.
وقتی به همراه سردار محسن رضایی خدمت امام راحل میرسند و پس از ارائه گزارش، امام خمینی(ره) دست پدر و سردار رضایی را در دست هم میگذارند و میفرمایند من خیلی مشتاق هستم به جای اینکه شماها دو لشکر الهی باشید میخواهم یک لشکر الهی و ید واحده در برابر دشمن باشید. این استراتژی خیلی اثرگذار بود، البته پدر از قبل بر این باور بود اما وقتی امام راحل بر آن تأکید میفرمایند آن را دنبال میکند و این اتحاد منجر به کسب پیروزیهای بسیار در جبههها میشود.
ایکنا – لطفاً از نقش کلیدی شهید صیادشیرازی در عملیات مرصاد بگویید.
شهید صیادشیرازی به طور خاص در عملیات مرصاد نقش کلیدی داشت، البته در عملیاتهایی که در کردستان و خوزستان نیز انجام شد، نقشآفرین بود و همه اینها مانند تکههای پازلی است که در دفاع مقدس کنار هم قرار میگیرند و درباره آن پژوهش شده ولی برای رساندن آن پیام به نسل امروز، همچنان نیازمند کار پژوهشی بیشتری هستیم.
منافقین در عملیات مرصاد علناً به دنبال تصرف پایتخت بودند و دست به حرکات منافقانه و انحرافآمیز زدند. پدر که به خوبی متوجه وضعیت شده بود و براساس اطلاعات مختلفی که در اختیار او قرار گرفته بود، ظرفیت و سبک فرماندهی خود را به صورت بهینه به نمایش گذاشت.
بعضی نگران اوضاع بودند و اینکه قرار است چه اتفاقی بیفتد و در چنین شرایطی شهید صیادشیرازی معتقد بود، باید علاوه بر نیروی زمینی از ظرفیت هوانیروز و نیروی هوایی استفاده شود و به طور کلی شرایط تاکتیکی و استراتژیک به خوبی پیش رفت و منافقین هم فکر نمیکردند که هوانیروز و نیروی هوایی وارد عمل شود و در نهایت به تعبیر شهید صیاد از کشتههای منافقین پشته ایجاد شد و قلع و قمع شدند.
ایکنا – بنیصدر در زمان دفاع مقدس فرمانده کل قوا بود، نحوه تعامل شهید صیادشیرازی با او چگونه بود؟
جنبههای اعتقادی ایشان بر برخورد با بنیصدر تأثیرگذار بود. با وجود اینکه بنیصدر رئیسجمهور کشور بود ولی پدر متوجه میشود ارادت او نسبت به روحانیت ارادت ویژهای نیست و یا نسبت به رزمندگان اسلام خیلی ارادت نداشت و فقط ظواهری را از خود بروز میداد ولی در عمل از وزارت دفاع و مجموعههای نیروهای مسلح در جبههها حمایت نمیکرد.
موضعگیریهای بنیصدر شرایط را برای منافقین تسهیل کرد و به بدتر شدن وضعیت ایران در جنگ انجامید و شهید صیادشیرازی این موضوع را به خوبی درک کرد و قبل از این عزل شود، متوجه همه اینها شده بود. پدر خاطرهای از بنی صدر تعریف میکرد؛ در جلسهای که بنیصدر حضور داشت، بدون اینکه بسمالله به زبان آورد سخنرانی خود را آغاز میکند و پس از پایان سخنرانی او نوبت به پدر میرسد و ایشان در ابتدای امر با بسمالله سخنان خود را شروع میکند و سپس میگوید در جلسهای که نام الله در آن برده نمیشود هیچ صحبتی ندارم و جلسه را ترک میکند. این خصوصیت معنوی و شجاعت ایشان سبب شد تا اعتقادات خودشان را صریح بیان کند.
این کار پدر باعث شد تا بنیصدر درجه او را بگیرد و از کار بیکار کند و شرایط سختی را برایش به وجود آورد ولی باز هم در چنین شرایطی استقامت میکند، پس از عزل بنیصدر تمام درجاتش توسط امام راحل بازگردانده شد.
ایکنا – چقدر روحیه معنوی و باورهای دینی بر شجاعت و ایستادگی شهید صیادشیرازی اثرگذار بود؟
در فضای پدر و پسری همیشه به من میگفت یکی از نعمتهایی که خداوند به من داده این است که تاکنون هیچ وقت نسبت به هیچ چیزی ترس نداشتم و اینها نشان میدهد شجاعت یکی از خصوصیتهای بارز ایشان بود. همرزمانش میگفتند در خیلی از عملیاتها ما کم میآوردیم ولی او حضور مییافت و حتی تا مرز شهادت هم پیش میرفت.
ایکنا- درباره فعالیتهای فرهنگی شهید صیادشیرازی بگویید.
پدر علاقهمند بود تجاربی که در طول جنگ و پیش از جنگ در اختیار داشت به نسل جدید منتقل کند و به همین دلیل فعالیتهای فرهنگی بسیاری را انجام داد و باید او را در زمره نخبگان فرهنگی به حساب آورد.
مثلاً جزء مؤسسان «راهیان نور» بود و باور داشت باید جوانان را با جبههها، مناطق جنگی و فرهنگ دفاع مقدس آشنا ساخت و راویانی را هم در این باره به کار گرفت. خودش هم در این جمعها حضور داشت و به مناطق دفاع مقدس میرفت و خاطرات را بازگو میکرد.
یکی دیگر از کارهای ویژه و اساسی ایشان مربوط به راهاندازی درس «معارف جنگ» در دانشگاه افسری امام علی(ع) بود و به همین منظور هیئتی را با عنوان هیئت معارف جنگ تشکیل داد و در این هیئت فرماندهانی از ارتش و سپاه حضور داشتند و او هم فرمانده این هیئت بود.
پدر هر هفته برای این درس مطالعه میکرد و شب تا صبح بیدار میماند تا برای ارائه این درس آماده باشد و با استفاده از روایات و آیات قرآن و احادیث و کلام امام راحل و مقام معظم رهبری معارف جنگ را به دانشجویان افسری منتقل میکرد. به نظرم جنبههای مختلف این درس به لحاظ فرهنگی برای یک ملت آموزنده است.
یکی دیگر از خصوصیات شهید صیادشیرازی آن است که به خانواده اهمیت میداد. به طور کلی زمان اندکی در خانه حضور داشت ولی تلاش میکرد در این زمان اندک به فرزندان و همسر رسیدگی کند و در کار منزل تعاون داشت و همچنین رشد فرزندان و پیشرفت ما برایش اهمیت داشت و به همین منظور ما(فرزندانش) در مدارس خوبی نامنویسی درس خواندیم.
برای پدر فراگیری علم و دانش خیلی اهمیت داشت و مهم بود که ما نمرات خوبی را در مدرسه کسب کنیم. علاوه بر اینها جنبههای معنوی، فرهنگی و دفاع مقدس را به خوبی به ما منتقل میکرد و در همین راستا در بعضی از مأموریتها ما را نیز با خود همراه میکرد و در سخنرانیها از خاطرات ایشان بهرهمند میشدیم.
ایکنا – آیا خاطره دیگری از پدر شهیدتان به یاد دارید؟
پدرم به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد؛ تعریف میکند در زمان دفاع مقدس به همراه فرماندهان ارتش و سپاه و شخصیتهای عالیرتبه شورای عالی دفاع خدمت حضرت امام(ره) میرسند و از ایشان میخواهند بیاناتی را داشته باشند که البته پیش از آن هریک از فرماندهان گزارش را ارائه میدهند.
در حین پخش اذان، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در حال قرائت گزارش بود و از آنجا که امام راحل به نماز اول وقت پایبند بودند جلسه را ترک کردند و از امام راحل میپرسند «آقا کسالتی دارید؟» و امام با ابهت خود پاسخ میدهند «خیر وقت نماز است» و از ایشان اجازه میخواهند نماز را جماعت بخوانند که امام هم مخالفت نمیکنند و لذا نماز جماعت باشکوهی خوانده میشود. این اتفاق برای پدر بنده درس بزرگی بود و میگوید چقدر نماز اول وقت اهمیت دارد که در بحبوحه دفاع مقدس یک جلسه مهم را ترک میکنند و به همین دلیل پدرم خیلی از جلسات را با وقت نماز تنظیم میکرد تا به نماز اول وقت برسد.
به ما هم همیشه از اهمیت نماز اول وقت میگفت مثلاً در یکی از نمازهای مغرب و عشا که پشت سر ایشان نماز میخواندیم، بین دو نماز به ما گفت یکی از نکتههای زندگی موفقیتآمیز من خواندن نماز اول وقت بود و به شما فرزندانم توصیه میکنم به آن اهمیت دهید. هر چه به ما آموخت خود پیشتر نسبت به عمل به آن کوشیده بود.
ایکنا – ارتباط شهید صیادشیرازی با علما چطور بود و از کدام یک از علمای کشور بیشتر تأثیر میپذیرفتند؟
علاوه بر علاقهمندی ایشان به کارهای علمی و فرهنگی، به محضر علما میرسید و از نصایح آنها بهرهمند شود. آیتالله بهاءالدینی، آیتالله ریشهری، امام راحل، مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمی علیا و آیتالله مجتبی تهرانی ازجمله شخصیتهایی هستند که معمولاً خدمتشان میرسید و از درس اخلاق این بزرگان بهره میبرد.
همچنین پدر در دو دهه آخر عمر، حسینیهای را در منزل تأسیس کرد تا در شبهای اول ماه قمری مراسم عزاداری برگزار کند و در این مراسم از قاری قرآن و خطیب دعوت به عمل میآورد.
او خیلی مردمی بود و میان مردم حضور داشت. در نمازهای جمعه اکثراً در انتها و میان مردم مینشست و با مردم سخن میگفت و از مشکلات آنها آگاه میشد و درگیر پروتکلها و تشریفات نبود. اطرافیان گلهمند بودند که شما نه محافظی دارید و نه راننده و پاسخ میداد محافظ ما خداست. در یک کلام ساده؛ گرهگشا و پیگیر حل مشکلات مردم بود.
شهید صیادشیرازی فردی ولایتمدار بود و سعی میکرد اوامر مقام معظم رهبری و حضرت امام را به بهترین شکل اجرا کند. آنجایی که صاحبنظر بود و نظر متفاوتی داشت باز هم نظر ولی امر مسلمین را ارجحتر از نظر خود میدانست و آن را اجرا میکرد. ارتباط صمیمی ایشان با مقام معظم رهبری تا لحظه آخر ادامه داشت و مدافع ولایت بود و به ما توصیه میکرد که به خط ولایت و حرکت در آن توجه داشته باشیم.
ارتباط پدر با مقام معظم رهبری طوری بود که بعد از شهادت، رهبر معظم انقلاب بر تابوت ایشان بوسه میزنند و به خاطر علاقه پدرم به مردم، مقام معظم رهبری از عنوان صیاد دلها برای توصیف او استفاده میکنند و یا کیفیت شهادت ایشان را با کیفیت شهادت امیرالمؤمنین(ع) مقایسه میکنند.
وقتی به درجه سرلشکری دست یافت، خدمت ایشان رسیدم و با ادبیات فرزندی به او تبریک و گفتم پدر جان به درجه سرلشکری دست پیدا کردید مبارکتان باشد. او خطاب به من گفت این درجهها هیچ ارزشی برای من ندارد و من درجه خود را از خداوند میخواهم و علاقه دارم رضایت خدا و امام زمان(عج) را داشته باشم. اینها نشان میداد با وجود اینکه در برههای علاقه به کسب درجه و ارتقای درجه داشت ولی هرچقدر به لحظه شهادت نزدیک میشد انگیزههای الهی و جلب رضایت الهی و توجه به سربازی امام زمان(عج) بیشتر در او جلوه میکند و تعلقات مادی در او کمتر میشود.
ایکنا – پس از شهادت پدر بزرگوارتان بار تربیتی فرزندان بر دوش مادرتان افتاد. در این مدت زندهیاد مادرتان شما چگونه این بار را بر دوش گرفت؟
حقیقتاً مادر بزرگوار ما به تعبیر مقام معظم رهبری یک همسر صبور و رنجدیده بود یعنی در تمامی این مجاهدتها با پدر بزرگوار ما همراه بود و نقش بسیار ویژهای در پیشرفت پدر داشت. همچنین در مدیریت خانواده و آرامش خانواده نقشآفرین بود و به گردن ما حق داشت.
ایشان نقش و مادری را توأمان ایفا کرد و همیشه سعی داشت خلأها را پر کند به ویژه در زمانهایی که پدر در مأموریتهای طولانی بود. بعد از شهادت پدر بزرگوار نیز عملاً نقش پدری و مادری ایشان پررنگتر شد.
مادر نیز اهل قرآن بود و همیشه توصیه داشت در راه پدرمان حرکت کنیم و در این راه ثابتقدم بمانیم و از این مسیر منحرف نشویم.
ایکنا – متأسفانه در جامعه عدهای از ناآگاهی موضوعاتی را درباره خانوادههای شهدا و جانبازان مطرح میکنند مثلاً میگویند خانوادههای شهدا از سهمیه کنکور بهرهمند هستند، نظر شما در این باره چیست؟
اول در مورد اصل موضوع سهمیه صحبتی دارم و سپس در مورد این موضوع و نسبت آن با خود و جامعه نکتهای را بیان خواهم کرد. اصل قائل شدن سهمیه برای فرزندان و خانواده شهدا را باید حرکتی دانست تا جامعه به نقش آنها توجه کند. به هر حال پدر، مادر، همسر و فرزندان شهدا، سختیهایی را متحمل شدهاند و نیازمند توجه هستند و لذا اساس این کار از منظر عدالت اشکالی ندارد، فشارها و سختیهایی که خانواده شهدا متحمل شدهاند هیچ سهمیهای جبران نخواهد کرد، پس هر فکری که پشت آن بوده در راستای عدالت تعریف میشود.
متأسفانه برخی برای فرزندان شهدا از واژه آقازاده و دیگر واژگان استفاده میکنند که اغلب اینها برگرفته از حواشی است که در جامعه به وجود آمده؛ در صورتی که اصلاً این دو قابل مقایسه با هم نیستند. شهدا سمبل و نماد هستند و فرزندان شهدا آقازاده مثبت و واقعی ولی آنهایی که این مسیر را نرفتهاند درصدد کتمان اینها برمیآیند. به نظر من باید در این رابطه بررسی واقعبینانه و دقتنظر بیشتری صورت گیرد.
باید صادقانه بگویم تا آنجایی که میشد از سهمیه استفاده نکردهام و حتی سعی میکردم خودم را معرفی نکنم تا مخاطب من را نشناسد و به همین خاطر با تلاش پیش رفتهام و به پیشرفت دست پیدا کردهام. ولی در جاهایی که مرا شناختند و نسبت به بنده لطف داشتند دیگر دست من نبود. به طور کلی ما به سمت چنین فضاهایی نرفتیم و همیشه تلاش کردیم روند را با همت خود پیش ببریم.
ما باید به خانوادههای ایثارگر و شهدا ارزش بدهیم و قدر این عزیزان را بدانیم. این خیلی مهم است و حتی خدمترسانی هم لازم است. خدمت به خانواده شهدا «مقدس» است.
سخنی هم با فرزندان ایثارگران و شهدا دارم. این عزیزان تکالیفی برعهده دارند و وظیفهشان آن است که شأن و منزلت این جایگاه را حفظ کنند و از همه مهمتر ادامهدهنده مسیر شهدا باشند و سخنانی نگویند که در شأن فرزند شهدا نباشد و از سوی دیگر نباید سوءاستفادهای از نام مقدس شهید صورت گیرد.
از سوی دیگر لازم است عدالت را طوری دیگر در جامعه تعریف کرد و حق را به ذیحق بدهیم. مثلاً اگر در جایی فرزند شهید صاحب حق است حق را به او بدهیم و یا اگر دانشجویی صاحب حق است و یا عالمی حق را به آن فرد بدهیم و میان افراد تمایز قائل نشویم. شاید به طور صددرصد نتوان عدالت را رعایت و اجرا کرد ولی باید در این مسیر پیش رفت و آن را به عنوان یک قله قرار دهیم.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام
لینک منبع اصلی خبر
لینک خبر در ارتباط اقتصادی
این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید