پیوند حلقههای مفقوده مقاومت هنر شهید سلیمانی بود + فیلم
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، فردی که رهبر معظم انقلاب از تفکرش همچون مکتب یاد میکنند، سیاستمداران و فرماندهان نظامی خارجی برایش احترام زیادی قائلند و در محافل دانشگاهی و علمی به عنوان یکی از استراتژیستهای بزرگ نظامی شهرت یافته است. با وجود اینکه پنج سال از شهادتش میگذرد تفکرش همچنان باقی است، یادش از ذهنها نرفته و همه او را قهرمان خطاب میکنند.
براساس چه ویژگیهایی باید تفکر شهید سلیمانی را به مثابه یک مکتب دانست؟ چرا در حوزه نظامی او را استراژیست خطاب میکنند و کشورهای عضو محور مقاومت برایش احترام زیادی قائل هستند؟ چرا پس از پنج سال همچنان در یادها باقی مانده است؟ همه اینها پرسشهایی هستند که خبرنگار ایکنا برای دریافت پاسخ هریک، به سراغ حسن شمشادی، کارشناس مسائل منطقه و دبیرکل سابق اتاق بازرگانی ایران و سوریه رفتیم و با او درباره تأثیرگذاری تفکرات و تصمیمات شهید سلیمانی در عرصه میدان محور مقاومت و نقش او در پیوند میدان و دیپلماسی و رابطه او با طیفهای مختلف اجتماعی و کشورهای عضو مقاومت به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.
ایکنا ـ یکی از ویژگیهای بارز شهید سلیمانی برخورداری از هنر مذاکره، اقناع طرف مقابل و دیپلماسی است. چگونه ایشان توانست میان میدان و دیپلماسی پیوند برقرار کند و مذاکره و مبارزه را همزمان با هم پیش ببرد؟
حاج قاسم یک شخصیت چند بعدی بود و در زمینههای مختلف تبحر، تخصص، دیدگاه و تجربه داشت و پیوند میان دیپلماسی و میدان یکی از این مواردی است که مورد اشاره قرار دادید. در دوران دفاع مقدس در ردههای مختلف فرماندهی با فرماندهان سپاه، ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح از ابزار مذاکره به خوبی استفاده و جلسات توجیهی را برگزار میکرد که همه اینها نیازمند مذاکره و گفت و شنود داشت.
بعد از پایان دفاع مقدس و با استفاده از تجارب ارزندهای که از آن دوران به دست آورده بود، مقام معظم رهبری ایشان را برای تأمین امنیت جنوب شرق کشور منصوب کردند و شهید سلیمانی عملاً بر این منطقه متمرکز شد و جنبههای مختلف نظامی ـ دیپلماسی را با هم تلفیق کرد،. شاید بیان این جمله محترمانه نباشد ولی میتوان این دوره را دوران کارورزی مباحثه، گفتوگو و دیپلماسی شهید سلیمانی دانست.
در آن مقطع زمانی وقتی تروریستها وارد جنوب شرق کشور شدند، تعدادی را اسیر و به افغانستان منتقل کردند و سردار سلیمانی بدون هماهنگی با نهادهای بالادستی در تهران و تنها از طریق اختیارات فرماندهی مستقیماً به آزادسازی گروگانها مبادرت ورزید و جنبههای مختلف نظامی، تاکتیکی و راهبردی را به معرض نمایش گذاشت اما همین حاج قاسم در جنوب شرق کشور پروژهای را کلید زد که اجرای آن اساساً نیازمند مذاکره بود و این کار را هم خودش پیش میبرد.
علاقهمندان برای پی بردن به شخصیت حاج قاسم بهتر است مستند «اماننامه» را مشاهده کنند؛ این مستند عملاً از ساختار کار دیپلماسی، سیاسی، گفتوگو، مذاکره، مباحثه و دیدگاههای خارج از چارچوب نظامی حاج قاسم حکایت میکند. خلاصه مستند چنین است: سردار سلیمانی به افرادی که به خاطر فقر و نبود شغل جذب گروهکهای تروریستی میشوند یا شدهاند، اماننامه میدهد و به آنها میگوید تا زمانی که دستشان به خون کسی آلوده نشده باشد، از تروریستها روی گردانند در امان خواهند بود و در ازای آن به این افراد زمین و وام تعلق میگیرد و مشکل مسکن و شغلشان را حل خواهد کرد تا معیشت خانواده تأمین شود و دیگر اعمال تروریستی صورت نپذیرد. تعداد بسیار زیادی تنها با همین حرکت دیپلماسیگونه حاج قاسم آن هم در میدان، بدون شلیک یک گلوله خود را تسلیم و اماننامه دریافت میکنند و مورد حمایت سردار سلیمانی و حاکمیت قرار میگیرند.
همه اینها مقدمهای هستند تا اینکه حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس سپاه میرسد. وقتی رهبر معظم انقلاب ایشان را به فرماندهی نیروی قدس منصوب میکنند، نگاه سردار سلیمانی تنها معطوف به اقدامات نظامی نیست. شاید برخی بعد از گذشت پنج سال از شهادت سردار سلیمانی بگویند او فقط یک فرمانده نظامی بود، فلان گروه را ایجاد کرد یا فلان گروه را تقویت کرد، همه اینها درست است اما باید در نظر داشت با مذاکره و دیپلماسی این اقدامات انجام پذیرفتهاند و لذا مذاکره، دیپلماسی، برخورداری از نگاه راهبردی و عمیق در سبک فرماندهی ایشان در نیروی قدس سپاه اثرگذار بودند.
سفرها یا مأموریتهای خارجی که شهید سلیمانی پیرامون مباحث مختلف با محور مقاومت انجام میداد، صرفاً هدف نظامی نداشت بلکه ابتدا مذاکره و گفتوگو میکرد و دیپلماسی انجام میداد و از گروههای مختلف مشورت میگرفت یا مشورت میداد. به عنوان مثال در سالهای 84 یا 85 وقتی مذاکرات میان ایران و آمریکا برای اولین بار در عراق برگزار شد، مذاکرهکنندگان ارشد ما آقایان امیرعبداللهیان و کاظمی قمی بودند اما تمام عقبه این گفتوگوها و مذاکرات به شخص حاج قاسم سلیمانی بازمیگشت. سردار سلیمانی رخ مذاکرات نبود اما شخص اول هماهنگکننده مذاکرات بود و هرچه گفته میشد، پاسخهایی که داده میشد، تعهداتی که آنها میخواستند یا تعهداتی که ما میخواستیم همه اینها در چارچوب فرماندهی حاج قاسم بودند.
از سوی دیگر اقدامات سردار سلیمانی در سوریه صرفاً مبتنی بر مباحث نظامی نبود بلکه موضوعات سیاسی را به عنوان مستشار عالی جمهوری اسلامی ایران به سوریه ارائه میداد؛ موضوعاتی حول محور اصلاحات سیاسی، شنیدن حرف مردم، تغییر در ساختار حاکمیت، کاهش خشونت ارتش علیه معارضان و گروههای مسلح و لذا همه اینها کارهای سیاسی در چارچوب اهداف دفاعی و نظامی تعریف میشدند. پس مذاکره جزو اصولی بود که در روند مدیریتی حاج قاسم جایگاه ویژه داشت.
سردار سلیمانی در سوریه طرحی را با عنوان «مصالحه ملی» مطرح کرد؛ این طرح زمانی مطرح شد که برخی مناطق سوریه در اشغال تروریستها قرار داشت و هنوز پاکسازی نشده بودند و تروریستها از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده میکردند تا ارتش سوریه و نیروهای مقاومت به این مناطق وارد نشوند. در اینجا به جای استفاده از ابزار نظامی پیشنهاد مصالحه ملی مطرح شد و نقش مستشاری شهید سلیمانی در طرح این پیشنهاد بسیار اثرگذار بود. براساس این طرح، معارضان منطقه تحت اشغال را با اتوبوسهای سبزرنگ ترک میکردند و به ادلب، محل استقرار جبهةالنصره یا تحریرالشام امروز میرفتند و این در مورد همه مناطق تحت اشغال اجرایی و مردم هم رها شدند. عملاً حاج قاسم در سوریه میدان و دیپلماسی را با هم پیش برد.
هرچقدر حاج قاسم در میدان پیشرفتهایی را به دست میآورد طبیعتاً دست مذاکرهکنندگان ما در خارج از کشور بازتر میشد. هرگاه در منطقه دست برتر با محور مقاومت بود، جمهوری اسلامی ایران به عنوان رأس این محور، در میدان گفتوگو دست برتر را داشت.
ایکنا ـ با حضور سردار سلیمانی در نیروی قدس سپاه، محور مقاومت منسجمتر عمل کرد و به نوعی شبکهای شد. شهید سلیمانی چگونه به تعمیق گفتمان مقاومت و شبکهای کردن آن مبادرت ورزید؟
سال 76 بود که حاج قاسم سلیمانی به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب میشود. برای نیروی قدس سپاه مسئولیتهایی تعریف شده بود و یکی از این مسئولیتها، تقویت نیروهای مقاومت در منطقه با اشکال مختلف دیپلماسی، نظامی، امنیتی، آموزشی و غیره است. در این راستا حاج قاسم از سال 76 درصدد شناسایی گروهها و حلقههای جدید برآمد و این حلقهها را به گروه مقاومت در یک کشور تبدیل کرد.
اساساً از زمان طرح مسئله سوریه و تلاش گروههای معارض برای سرنگونی حکومت این کشور، کار بسیار سخت شد و در این راستا و برای دفاع از سوریه در برابر تروریستها گروههای مقاومت بیشتری شکل گرفتند که یکی از این گروهها «دفاع وطنی سوریه» است. دفاع وطنی در چارچوب ساختار حاکمیتی سوریه شکل گرفته بود و معارض دولت هم نبود. این گروه با نظر مستشاری حاج قاسم سلیمانی و حاج حسین همدانی استعدادش شکوفا شد و بالغ بر صد هزار نفر عضو داشت. دفاع وطنی سوریه با الگوگیری از بسیج ایران شکل گرفت و هدفش دفاع از کیان و سرزمین سوریه در برابر گروههای تروریستی و تکفیری بود و هرچند هدف اولیهاش را حذف اسرائیل اعلام نکرد ولی اگر این گروه امروز وجود داشت، رژیم صهیونیستی نمیتوانست خیلی راحت در چند روز 600 کیلومتر مربع از سرزمین سوریه را اشغال کند. دفاع وطنی سوریه میتوانست خلأ ارتش این کشور را جبران کند و مقابل خیلی از تهدیدات بایستد.
از این قبیل گروهها بسیار زیاد هستند. به عنوان مثال اولین هسته مقاومت برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) را خود ساکنان سوریه شکل دادند. تیر یا مرداد 91 اصلاً نیروی خارجی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) وجود نداشت و بعدها تعدادی سوری، لبنانی، افغانستانی، پاکستانی، یمنی و ایرانی و نیجریهای جمع شدند، اسلحه دست گرفتند و تحت عناوینی چون فاطمیون، زینبیون یا دفاع وطنی و غیره به دفاع از حرم پرداختند یا با گسترش داعش در عراق، آیتالله سیستانی فتوای تاریخی را مطرح کردند و پس از آن نیروی حشدالشعبی در عراق شکل گرفت.
هنر حاج قاسم سلیمانی آن بود که یک سری حلقههای مقاومت را ایجاد و بعضی حلقههای مفقوده را هم پیدا کرد و سپس همه اینها را به هم پیوند داد و به همین دلیل محور مقاومت از افغانستان و پاکستان تا سوریه، لبنان و یمن گسترش پیدا کرد و حتی هستههای مقاومت در برخی کشورهای شمال آفریقا شکل گرفت که هدف اصلی آنها مبارزه با رژیم صهیونیستی است ولی برای دفاع از حرم در سوریه هم حضور پیدا کردند.
ایکنا ـ جامعه سوریه برخوردار از شکافهای متعدد قومی، طایفهای، زبانی و مذهبی است. متحد ساختن چنین جامعه متکثری مقابل دشمن امری ساده نیست؛ سردار سلیمانی این اقدام پیچیده را چگونه انجام داد؟
همانطور که اشاره کردید متحد ساختن چنین جامعهای سخت است البته در عراق هم سخت بود ولی به خاطر وجود مرجعیت شیعه مانند آیتالله سیستانی کار کمی راحتتر پیش رفت.
به طور کلی پیشنهاد تشکیل هستههای مقاومت در سوریه ابتدا توسط حاج قاسم سلیمانی و حاج حسین همدانی ارائه میشود اما اجرای صفر تا صد آن، با این دو بزرگوار نبود؛ این عزیزان فقط طراح ایده، ارائهدهندگان دیدگاههای مستشاری و آموزشدهنده بودند و برای اقناعسازی با سران طوایف مذاکراتی را انجام میدادند ولی جذب نیرو با اینها نبود بلکه جذب نیرو از طریق بدنه سوریه اتفاق میافتاد و بدنه سوریه هم شامل شخصیتها، علما، شیوخ، عشایر و گروههای دارای نفوذ سوری بودند و تبلیغاتی که حول این موضوع انجام پذیرفت.
طبیعتاً نقش فرماندهی سردار سلیمانی و سردار همدانی در اینجا چشمگیر است به ویژه تأثیری که از نظر نفوذ کلام داشتند. نفوذ کلام و نیت خالصانه این دو شهید، نگاه اقناعی و بازگو کردن خطر تروریستها همگی باعث شدند ابتدا هستههای مقاومت مردمی به نام دفاع از وطن، جان و مقدسات شکل بگیرند و سپس گروه دفاع وطنی سوریه تشکیل شود.
ایکنا ـ چه ویژگی سبب شد تا سردار سلیمانی در داخل کشور میان همه گروهها، جناحها و اقشار مختلف مردم دارای محبوبیت باشد؟
ابتدا یک عقبگرد در این خصوص داشته باشیم و سپس به سؤال شما بازگردیم. مگر چند درصد مردم حاج قاسم سلیمانی را در دفاع مقدس میشناختند؟ من میگویم خیلی کم، نهایتاً استان کرمان و جنوب شرق کشور. از سوی دیگر مگر چند درصد مردم از اقداماتی که حاج قاسم در طول دوران فرماندهی خود در جنوب شرق کشور انجام داد آگاهی داشتند؟ باز هم من میگویم خیلی کم. بعد چند درصد مردم اساساً حاج قاسم را به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه میشناختند؟ دوباره تکرار میکنم خیلی کم، چون سردار سلیمانی به واسطه جایگاه سازمانی خیلی رسانهای نبود و در جمع حاضر نمیشد و از 96 به بعد اندکی بیشتر دیده شد و در سه یا چهار سال اواخر عمر پربرکتشان مردم بیشتر ایشان را شناختند.
البته این بیشتر دیدهشدنها عملاً زمینهای است که حاج قاسم در گمنامی عروج نداشته باشد. مثلاً شهید سیدرضی موسوی فقط 25 سال وظیفه پشتیبانی از محور مقاومت در سوریه و لبنان را با تمام وجود عهدهدار بود و شخصیتی بسیار دوستداشتنی، سختکوش، مهربان و بااخلاق بود اما به خاطر ناشناخته بودنش، وقتی به شهادت رسید خیلیها فقط یک خبر از شهادت او میشنوند.
خواست خدا بود که در چند سال آخر عمر حاج قاسم – با وجود اینکه خود او اصلاً علاقهای به این کار نداشت – جلوههای شخصیتیاش بیشتر نمایان شود.
حاج قاسم به واسطه شخصیت شکلگرفته فردی که داشت، نه در کلام بلکه در عمل خود را خادم مردم میدانست؛ خیلیها خود را خادم معرفی میکنند اما نهتنها هیچ خدمتی از آنها دیده نمیشود بلکه خیانت هم میکنند ولی حاج قاسم با تمام وجود به مردم خدمت کرد. جمله معروفی از شهید سلیمانی بر در و دیوارهای شهر با عنوان «خودم را سرباز در خانه هر مسلمانی میبینم که به او ظلم شده است» نقش بسته؛ براین اساس سردار سلیمانی نهتنها برای هموطن خود حاضر به فدای جانش بود بلکه برای دفاع از مظلومان هم جانش را فدا میکرد و این از نگاه راهبردی و بینالمللی شهید سلیمانی نشئت میگرفت.
حاج قاسم سلیمانی در اجلاس سراسری نماز یک سخنرانی کلیدی انجام داد و در این سخنرانی عناوینی مانند «حزب من»، «جناح من» و «هیئت من» را زیانبار توصیف کرد. او به شدت به نگاه جذب حداکثری قائل بود و اعتقاد داشت همه باید ذیل جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند و همه مردم را با هم دید. حاج قاسم کسی را از خود نراند و حتی اگر بدحجاب هم میخواست با او عکس بگیرد مخالفت نمیکرد. فردی بود که جذب حداکثری و دفع حداقلی داشت و خود را فدایی مردم میدانست.
وقتی در سال 96 به او پیشنهاد میدهند کاندیدای ریاست جمهوری شود پاسخ میدهد من کاندیدای شهادت هستم. عملاً طالب قدرت نبود بلکه خدمت به مردم را دنبال میکرد و تا پای جان هم برای امنیت مردم جنگید. حاج قاسم یا حرفی را نمیگفت یا اگر هم میگفت به آن عمل میکرد حتی در اکثر مواقع بدون اینکه حرفی بزند، عمل میکرد و با عمل خود همه چیز را اثبات میکرد. همه اینها راز محبوبیت سردار سلیمانی هستند؛ طوری که وقتی به شهادت میرسند در مراسم تشییع پیکرشان جمعیت چند ده میلیونی از سلایق و اندیشههای متفاوت حضور پیدا میکنند.
ایکنا ـ رهبر معظم انقلاب از مکتب حاج قاسم یاد کردند. ویژگیها و شاخصهایی که سبب شد تا ایشان به یک مکتب تبدیل شوند چیست؟
حاج قاسم شخصیتی چند بعدی داشت، حضور میدانی داشت، مهربان و نیتش خالصانه بود، به «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» اعتقاد قلبی داشت، حرف و عملش یکی بود، ولایتپذیر بود، مدیری شجاع بود، جانش را برای امنیت مسلمانان فدا میکرد و در میدان و دیپلماسی دارای راهبرد بود.
یکی از همرزمان شهید سلیمانی تعریف میکرد که مدتها بر محل تجمع داعشیها در یکی از مناطق جنوب شرق سوریه – دقیقاً سمت دیرالزور و بوکمال که بعدها آزاد شدند – تمرکز و کار کردند و با این مناطق با پهپاد مورد شناسایی قرار گرفتند و آماده انجام عملیات پهپادی علیه اینها بودند که حدوداً 200 داعشی به خصوص فرماندهانشان در این ساختمان تجمع داشتند. حاج قاسم در اتاق عملیات حضور داشت و عملیات را رصد میکرد و دستور داد پهپاد بالای سر مقر قرار گیرد و همه چیز برای منهدم ساختن محل تجمع داعشیها فراهم بود تا تروریستها به هلاکت برسند. پهپاد برروی این منطقه تمرکز داشت و کاملاً تحرکات رصد میشد تا اینکه سردار سلیمانی پرسید: خط کناری ساختمان چیست؟ همراهان به او پاسخ دادند: کوچه و محل تردد و سکونت مردم است و دوباره حاج قاسم پرسید: چند نقطهای که در حال حرکت است، اینها داعشی هستند؟ اطرافیان پاسخ دادند: خیر، اینها کودکان مشغول بازی هستند. حاج قاسم از بیم اینکه مبادا کودکان آسیب ببینند بلافاصله عملیات را لغو کرد.
این شخصیت حاج قاسم و وقتی همه ویژگیها و خصایص فردیاش یکجا جمع شوند و آنها را کنار هم بگذاریم، آن وقت میتوان از مکتب سلیمانی سخن گفت. رهبر معظم انقلاب توصیه میکنند این مکتب قابلیت آموزش به دیگران را دارد.
انتهای پیام
لینک منبع اصلی خبر
لینک خبر در ارتباط اقتصادی
این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید