آل عمران و آیه ۲۹ سوره فتح پرتکرارترین سوره و آیه برای دومین سال پیاپی
به گزارش ایکنا، رهبر انقلاب اسلامی در سال 1402 همانند سالهای گذشته به آیات متعددی از قرآن کریم در بیاناتشان استناد کرده مبتنی بر آیات شریفه قرآن مطالب خود را تبیین کردند. ایکنا طبق روال هر سال در پایان سال 1402 گزارش استنادات قرآنی بیانات ایشان را منتشر میکند که با هم میخوانیم.
مجموع تعداد سورهها و آیات استنادی نیز به ترتیب 51 سوره و 182 آیه بود که در این میان سوره «آل عمران» با 16 مرتبه و آیه ۲۹ سوره «فتح» با 4 بار استناد، پرتکرارترین سوره و آیات در سخنرانیهای ایشان بودند.
تعداد سورههای استنادی |
تعداد آیات استنادی |
تعداد سورههای مکی |
تعداد سورههای مدنی | بیشترین سوره استنادی | بیشترین آیه استنادی |
51 | 182 | 29 | 22 | آل عمران، 16 مرتبه | آیه 29 فتح، 4 مرتبه |
مضمون سوره آل عمران:
سوره آل عمران سومین سوره و از سورههای مدنی قرآن است که در دو جزء سوم و چهارم جای دارد. این سوره به سبب ذکر نام عِمران (پدر حضرت مریم) و خاندان او، آل عمران نامیده شده است.
محتوای اصلی سوره آل عمران درباره دعوت مؤمنان به اتحاد و صبر در برابر دشمنان اسلام است. توحید، صفات خداوند، معاد، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولی،تبری و حج در این سوره مورد بررسی قرار گرفته و به بیان تاریخ انبیایی مانند آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و داستان حضرت مریم و عبرتهای غزوه احد و غزوه بدر نیز پرداخته است.
آیات اعتصام، محکم و متشابه، کظم غیظ، مباهله و آیات ربنا از جمله آیات مشهور سوره آل عمران است. چندین آیه این سوره نیز در بردارنده احکام فقهی است.
به گفتهٔ برخی از مفسران، اين سوره در خلال جنگ بدر و جنگ احد، یعنی سالهاى دوم و سوم هجری، نازل شده و بخشى از حساسترین دوران زندگى مسلمانان را در صدر اسلام نشان میدهد.
متن، ترجمه و نکات تفسیری آیه 29 سوره «فتح»:
متن آیه: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»
ترجمه آیه: «محمد [ص] پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مىبينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامت [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مثَل آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست.»
در اين آيه، شيوه ارتباطات يك مؤمن ترسيم شده است:
1ـ رابطه با بيگانگان. «أَشِدَّاءُ» شدت و سختى.
2ـ با خودىها. «رُحَماءُ» محبت و مهربانى.
3ـ با خداوند. «رُكَّعاً سُجَّداً» عبوديت و بندگى.
4ـ با خود. «يَبْتَغُونَ» تلاش و كوشش و اميد به فضل خدا.
همچنین تشبيه جامعه اسلامى به مزرعه كشاورزى، قابل دقت است زيرا:
1ـ كشت، از درون زمين است، عقيده نيز از درون انسان است.
2ـ كشت، در محيط مناسب رشد مىكند، جامعه اسلامى هم نياز به زمينههاى مناسب دارد.
3ـ كشت، داراى رشد طبيعى و تدريجى و اصيل و ثابت است، رشد امت اسلامى نيز مراحل و ثبوت و اصالت دارد.
در ادامه استنادات قرآنی بیانات و پیامهای رهبر معظم انقلاب در سال 1402 به شرح ذیل ارائه میشود:
فروردین:
اول فروردین، بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی:
ـ در جنگ ترکیبی، حملهی نظامی نیست امّا حمله به باورهای دینی و سیاسی است؛ حملهی دشمن به باورهای دینی و باورهای سیاسی است. اینکه در سوره «قُل اَعوذُ بِرَبِّ النّاس» میگویید: «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ، اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاسِ، مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاس» (تاس، 4 تا 6)، خنّاسش همین تبلیغاتچیهای خارجی و دنبالهروهای آنها در داخل هستند؛ وسوسه میکنند، حقایق را دگرگون نشان میدهند؛ هدفشان سست کردن اراده ملّت است، هدفشان خاموش کردن امیدها است، میخواهند شعلهی امید را در دل جوانان ما خاموش کنند، جوان را مأیوس کنند.
ـ سالها است که جبهه دشمن با صدای بلند اعلام میکند که میخواهیم جمهوری اسلامی را به زانو در بیاوریم، رهبری در مقابل میگوید «غلط میکنید»؛ این تکرار نیست؛ این استقامت است. خدای متعال به ما دستور داده است ــ دستور به پیغمبر دستور به همه است، دستور به ما است ــ که «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» (هود، 112) این استقامت است، این سخنِ حق را در دل نگه داشتن و حفظ کردن و پای آن ایستادن است؛ این تکرار نیست. بحمدالله مردم بیدارند، مردم ایستادهاند، مردم در صحنهاند؛ این را در سالهای متمادی، مردم عزیزمان نشان دادهاند.
ـ ما امروز باید این آیه شریفه را در نظر بگیریم: «وَ لا تَهِنوا»، سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا»، اندوهگین نشوید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَون»، شما برترین هستید، «اِن کُنتُم مُؤمِنین» (آل عمران، 139) ایمان شما موجب علوّ شما است، موجب برتری شما است. درست عکس وضعیّت ما را امروز در این منطقه، دشمن سرسخت ما یعنی دولت آمریکا دارد.
3 فروردین، بیانات در محفل انس با قرآن کریم:
ـ استماع قرآن یک کار واجب و لازمی است؛ حالا یا با تلاوت قرآن برای خود یا استماع قرآن از دیگری؛ [به هر حال] این یک کار لازمی است. اوّلاً لازمه ایمان به وحی است؛ اَلَّذینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتلونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اُولئِکَ یُؤمِنونَ بِه (بقره، 121)؛ اینهایی که قرآن را تلاوت میکنند [با رعایت] حقّ تلاوت، اینها ایمان دارند؛ پس تلاوت قرآن لازمهی ایمان است. یا [میفرماید:] «اَ فَلا یَتَدَبَّرونَ القُرآن» (نسا، 82) خب تدبّر کِی حاصل میشود؟ آن وقتی که شما تلاوت کنید یا استماع کنید؛ در این صورت. بنابراین استماع قرآن یک امر تفنّنی نیست.
ـ در طول سال روزی نباشد که شما قرآن را باز نکنید و قرآن را تلاوت نکنید. خب، این استماع قرآن اوّلاً وظیفه است به خاطر ایمان، ثانیاً زمینهساز رحمت الهی است؛ که میفرماید: وَ اِذا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ وَ اَنصِتوا لَعَلَّکُم تُرحَمون (اعراف، 204) یعنی شنیدن قرآن و استماع قرآن، زمینهساز رحمت الهی است.
ـ وَ مَن اَحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا اِلَی الله (فصلت، 33) این را مثلاً فرض کنید قاری میخواند، [تکرارش هم] خیلی خوب [است]؛ همین آیات اوّلی که آقای فردی خواند. من منتظر بودم ایشان آن دو سه آیهی اوّل را تکرار کند. اینها تکرارکردنی است؛ تکرار اینها یک جاهایی خیلی خوب است و واجب و لازم است، یعنی تکرارش همین طور تأثیرگذار است؛ امّا [تکرار] «بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * الر» چه فایدهای دارد؟ چه تأثیری در مخاطب دارد؟ جز اینکه [نشان بدهد] شیوههای مختلف خواندن را ــ شیوههای موسیقایی را ــ او دارد عمل میکند؛ آنها هم گوش میکنند. این خواندن، این تلاوت، تلاوت مطلوب نیست؛ تلاوت باید برای اثرگذاری باشد.
ـ یک جاهایی هست که اختلاف قرائت ــ که موجب تکرار میشود ــ هیچ فایدهای برای اثرگذاری ندارد؛ هیچ؛ گاهی اوقات حتّی یک مقداری ذهن را دور هم میکند، متوجّه یک چیزهای دیگر میکند؛ امّا یک جاهایی خیلی خوب است. من دو سه نمونه را ذکر بکنم: یکی این تلاوت عبدالباسط است در سورهی یوسف، هَیتَ لَک، که همین طور پشت سر هم تکرار میکند، یعنی منتظر نمیماند که آیه را تمام کند بعد تکرار کند. وَ قالَت هَیتَ لَک، وَ قالَت هِئتَ لَک، وَ قالَت هِئتُ لَک (یوسف، 23) همین طور مدام تکرار میکند. او میخواهد اهمّیّت موقعیّت را نشان بدهد؛ اهمّیّت را میخواهد نشان بدهد.
ـ مثلاً در آن «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین» (صافات، 130) قرائت وَرش «آل یاسین» است. «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین»؛ تنها وَرش اینجا «آل یاسین» خوانده؛ بقیّه همه «اِل یاسین» خواندهاند. مثلاً تکرارش بد نیست؛ «سَلامٌ عَلیٰ اِل یاسین»، «سَلامٌ عَلیٰ آلِ یاسین».
ـ یک نمونه جالب دیگری که خیلی برای من شیرین و جذّاب بود، تلاوت شیخ مصطفیٰ اسماعیل است در سورهی نمل که وقتی حضرت میفرماید که «اَیُّکُم یَأتینی بِعَرشِها» (نمل، 38) اینجا «قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنّ»؛ این [اختلاف قرائت] خودش را نشان میدهد. ضمناً جن تحت فرمان حضرت سلیمان بودند، امّا دلشان با حضرت سلیمان نبوده که «تَبَیَّنَتِ الجِنُّ اَن لَو کانوا یَعلَمونَ الغَیبَ ما لَبِثوا فِی العَذابِ المُهین» (سبا، 14) ــ که در سوره [سبأ است] ــ این نشاندهندهی این است که اینها تحت فرمان بودند، اینها مجبور بودند، حضرت تسخیر کرده بود اینها را، امّا دلشان با حضرت نبوده. حالا اینجا [که میفرماید] «قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک» (نمل، 39) شیخ مصطفیٰ اسماعیل چه کار میکند؟ اوّل همین را میخواند: قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک؛ [بعد] «اَنَا آتیکَ بِه» را با قرائت وَرش [میخواند]؛ یعنی تکرار مطلب به صورت قرائت وَرش؛ چرا؟ برای خاطر اینکه قرائت وَرش در اینجا آن غرور این عفریت را بیشتر نشان میدهد.
ـ … بعد، آن «اَلَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتاب» میزند توی دهن این؛ آن هم میگوید «اَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُک» (نمل، 40) اینجا هم [شیخ مصطفیٰ اسماعیل] همین کار را میکند، اینجا هم همین جور [میخواند]؛ یعنی در واقع یک حرکت غرورآمیز غلط «عِفریتٌ مِنَ الجِنّ» را یک بنده خالص مؤمن از اصحاب حضرت سلیمان، به او جواب میدهد و در واقع توی دهن او میزند. ببینید، این استفادهی از اختلاف قرائت به این شکل، کاملاً چیز خوبی است؛ امّا اگر چنانچه بدون این جهات، بدون این دقّتها و توجّهات، اختلاف قرائت انجام بگیرد، حالا در یک حدّ رقیقی، به نظر بنده اشکال ندارد.
ـ باز تلاوت مصطفیٰ اسماعیل است در سوره قصص: فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاءٍ (قصص، 25) خب این را ما اگر بخواهیم بخوانیم چهجوری میخوانیم؟ ما همینجوری میخوانیم: فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاءٍ؛ یکی از آن دو دختر آمد، با حیا حرکت میکرد؛ خیلی خب، این خواندنِ عادّی است. مصطفیٰ اسماعیل اینجوری نمیخوانَد؛ او میگوید «فَجائَتهُ اِحداهُما تَمشی»، «عَلَی استِحیاءٍ» را نمیگوید؛ یک فاصلهای میکند، بعد میگوید «عَلَی استِحیاءٍ»؛ چرا؟ برای اینکه این حیا کردنِ دختر معنا دارد.
15 فروردین، بیانات در دیدار مسئولان نظام:
ـ ماه رمضان، ماه ذکر است، ماه یاد است، ماه تابیدن انوار ذکر الهی بر دلها است؛ این را براحتی از دست ندهیم. هیچ وقتِ سال دلها این اندازه آمادهی تلقّیِ انوار هدایت الهی، برکات الهی، رحمت الهی نیستند؛ این [خاصیّت] ماهِ رمضان است؛ ماهی که یک شب در آن هست که برتر از هزار ماه است: خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر (قدر، 3) اینها چیزهای مهمّی است. ماهی است که «اَنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ وَ نَومُکُم فیهِ عِبادَة»؛ ماه تلطیف دل و جان است.
ـ اینکه خدای متعال میفرماید: اُذکُرُوا اللَهَ ذِکراً کَثیرًا، وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلا (احزاب، 41 و 42) نشاندهنده این است که ذکر، هم لازم است، هم کثیرش لازم است؛ ذکرِ زیاد لازم است. خب این یک بُعد از مسئلهی ذکر است که دلها را متوجّه میکند و از غفلت خارج میکند.
ـ آنچه ما به آن میگوییم «احسان به مردم»، بخشی از این خدمت به مردم است: اِنَّ اللَهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسان (نحل، 90) خب، [در باب] این احسان، یک روایتی هست از کلام امیرالمؤمنین (علیه السّلام) که این را هم باز من از غررالحکم نقل میکنم؛ میفرماید: اَحَقُّ النّاسِ بِالاِحسانِ مَن اَحسنَ اللهُ اِلَیهِ وَ بَسَطَ بِالقُدرَةِ یَدَیه. همه باید احسان کنند، همه باید نیکوکاری کنند، خدمت کنند، امّا آن که از همه شایستهتر است به این وظیفه آن کسی است که خدا به او قدرتِ کار داده، مثل شما. شما مدیرید؛ بعضی در ادارهی افکار مردم، بعضی در اداره کارهای مردم؛ این بسط ید است، این قدرت شما است.
ـ حضرت موسیٰ به بنیاسرائیل فرمود: عَسىٰ رَبُّکُم اَن یُهلِکَ عَدُوَّکُم وَ یَستَخلِفَکُم فِی الاَرضِ فَیَنظُرَ کَیفَ تَعمَلون (اعراف، 129) خدای متعال من و شما را گذاشته، باید امتحان پس بدهیم. چهجوری عمل میکنیم؟ آنها بد عمل کردند؛ ما چهجوری عمل خواهیم کرد؟ پس بنابراین، یک روی دیگر ذکر، یک بُعد دیگر ذکر عبارت است از خدمت. ماه رمضان ماه ذکر است، یعنی ماه خدمت است.
ـ اینکه ما روی مسئله عدالت که اساس کار اقتصاد در اسلام عدالت است ــ «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید، 25) ــ [تأکید میکنیم،] عدالتبنیان کردن از این راه به وجود خواهد آمد؛ بتوانیم امکان کار کردن و درآمد کسب کردن را برای همه مردم فراهم کنیم.
ـ پروردگارا! در این ماه، توفیق ذکر به همهی ما عنایت کن؛ توفیق کار خیر و احسان به مردم، به همهی ما عنایت بفرما؛ ما را مصداق «اِنَّ اللَهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسَان» (نحل، 90) قرار بده. پروردگارا! توفیق تلاوت قرآن، تدبّر در قرآن، استفادهی از قرآن و استضائه از قرآن، به همه ما عنایت کن.
16 فروردین، بیانات در دیدار شاعران و اساتید زبان فارسی:
ـ شعرای ما، شعرای برجستهای که حالا بعضیشان را اسم آوردیم، مثل ناصرخسرو، مثل نظامی گنجوی، مثل خاقانی، مثل خود مولوی، مثل سعدی، اینها به معنای واقعی کلمه مصداق همان «اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثیرا» در آخر سوره شعراء هستند؛ [آنجا که میفرماید] که «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ * اَ لَم تَرَ [اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیمونَ * وَ اَنَّهُم یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ] * اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثیراً وَ انتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا» (شعرا، 224 تا 227) یعنی مصداقِ همینند؛ واقعاً اینجوری است که شعرای بزرگ ما مصداق این هستند. این گذشته ما است.
27 فروردین، بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح:
ـ همیشه باید آمادگی وجود داشته باشد. این «وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم» این است دیگر؛ یعنی آماده کنید؛ «اَعِدّوا» [یعنی] آماده کنید. چقدر آماده کنید؟ «مَا استَطَعتُم»؛ هرچه میتوانید، هرچه در توان شما است، «مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل». همین آمادگی، خود نفْس آمادگی، بازدارنده است؛ خود نفْس آماده بودن [بازدارنده است]. لذا در همین آیه هم میفرماید «تُرهِبونَ بِهِ»؛ به این اِعداد، به این آماده بودن، تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَهِ وَ عَدُوَّکُم (انفال، 60) یعنی وقتی که شما آماده هستید و دشمن احساس میکند شما آمادهاید، خود نفْس این بازدارنده است. در هوایی بازدارنده است، در پدافند بازدارنده است، در این گردش دریایی بازدارنده است، در تمرینهای نظامی و رزمایشهای نظامی که در دریا و زمین انجام میدهید بازدارنده است؛ در همهی بخشهای مختلف همینجور است. بنابراین، آمادگی را حفظ کنید که دشمن ببیند.
29 فروردین، بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان:
ـ اگر مبانی معرفتی یک جوان، بخصوص جوان دانشجو مستحکم باشد، دل او قرص میشود، گام او استوار میشود، حرکت او استمرار پیدا میکند، دیگر خستگی وجود ندارد. اطمینان دل موجب میشود که ایمان هم افزایش پیدا کند، خود ایمان اطمینان میآورد؛ اطمینان دل و سکینهی قلب هم ایمان را افزایش میدهد. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ ایمانِهِم (فتح، 4) قبلاً مؤمن بودند امّا وقتی این آرامش قلبی را خدای متعال به آنها داد به خاطر تکیهی به واقعیّات معنوی و الهی، این ایمان افزایش پیدا میکند.
ـ عدالت از قضاوتهای شخصی ما شروع میشود؛ عدالت از عمل شخصی ما، حرف زدن ما، داوریهای ما در مورد اشخاص، در مورد کارها شروع میشود. وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلوا اِعدِلوا (مائده، 8) اگر با کسی مخالفت هم داریم، دشمنی هم داریم، جدایی فکری هم داریم، دربارهاش نباید ظلم کنیم. مصیبتبارترین مسائل این است که یک وقتی یک کافری روز قیامت یقهی بنده را بگیرد که آقا، تو به من در فلان جا ظلم کردی؛ یعنی واقعاً دیگر از این چیزی سختتر نیست! یا دشمن خدا روز قیامت حقّی به گردن من پیدا کند، یقهی ما را بگیرد بگوید شما ظلم کردید. یعنی عدالت اینجوری است.
ـ یکی از مبانی مهمّ این مبانی فکری و دینی ما انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما گوشبهزنگ باشد. همینطور که در قضیّهی حضرت موسیٰ به مادرش گفته شد: اِنّا رادُّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین (قصص، 7) این بچّه را به تو برمیگردانیم و او را هم از مرسلین قرار میدهیم و نجاتتان خواهد داد؛ این، بنیاسرائیل را مستحکم کرد. بنیاسرائیل در مصرِ فرعونی، سالهای متمادی، مقاومت کردند؛ البتّه بعد خراب شدند، امّا سالها مقاومت کردند. همین مقاومت بود که موسیٰ را آورد و حرکتش را آغاز کرد و دنبال او راه افتادند و به نابودی فرعون و فرعونیان منتهی شد؛ این، انتظارِ فرج است.
ـ خدای متعال در قرآن مکرّر گفته؛ کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی (مجادله، 21) «کَتَبَ اللَه» یعنی قانون قطعی خدا است که راه پیغمبران غلبه پیدا خواهد کرد و دیگر بحثی ندارد. اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا (حج، 38) خدا از مؤمنین، دفاع خواهد کرد؛ در این هیچ تردیدی نیست. یا «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّة» (قصص، 5) در این هیچ تردیدی وجود ندارد؛ این قول خدای متعال است.
ـ رسانههای جورواجورِ بدخواه، اصرارشان این است که ثابت کنند ملّت ایران از اعتقادات دینی روگردان شده، از احساسات انقلابی روگردان شده. اصرار دارند؛ این را بارهاوبارها آنها میگویند، یک دنبالههایی هم اینجا دارند که اینها هم میگویند؛ در فضای مجازی میگویند، در روزنامه میگویند، در حرفهای گوناگون میگویند که «مردم از دین روگردان شدهاند». خب، تکرار میکنند، یک نفری که دچار غفلت باشد و فکر نکند، قبول میکند، باور میکند؛ امّا شب قدر شد، ناگهان شما میبینید جلسات امسال از پارسال پُرشورتر است؛ تضرّع و گریه و ابتهال و حضور جوانها و اشک جوانها در این جلسات از پارسال بیشتر است؛ [راهپیمایی] روز قدس میشود، جمعیّت از پارسال فشردهتر است؛ [راهپیمایی] بیستودوّم بهمن میشود، جمعیّت دو برابر پارسال است. یعنی خلاف آنچه او میگوید وجود دارد، امّا او وسوسهی خودش را میکند. من گفتم «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس * اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس * مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاس» (ناس، 4 تا 6) «ناس» همینها هستند که دائم در حال وسوسهاند.
اردیبهشت:
2 اردیبهشت، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی:
ـ به نظر ما مسئولان کشورهای اسلامی باید از این فرصت استفاده کنند برای ایجاد اتّحاد و نزدیکی آحاد امّت اسلامی. امروز مشکل ما تفرّق است؛ با اینکه قرآن نهی کرده است از تفرّق: وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَ اختَلَفوا (آل عمران، 105) و امر کرده است به اتّحاد: وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقوا (آل عمران، 103) با این وجود، ملّت اسلام و امّت اسلام متفرّقند.
ـ از وقتی گرایش اسلامی در میان مبارزان فلسطینی به وجود آمد، و از وقتی این گرایش همینطور روزبهروز اوج گرفت تا امروز، پیشرفتها در مبارزهی فلسطینیها به این شکل حاصل شد، به دست آمد. پس عامل موفّقیّت، اسلام است، اسلام؛ دشمن هم این را فهمیده لذا میبینید در دنیا اسلامستیزی میکنند. همه اسلامستیزی میکنند؛ انواع و اقسام کارها. البتّه این اسلامستیزیها به جایی هم نخواهد رسید: اَم یُریدونَ کَیداً فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون (طور، 42) آنها تلاشهایی میکنند امّا خدای متعال تلاشهای آنها را باطل خواهد کرد.
9 اردیبهشت، بیانات در دیدار کارگران:
ـ یک رابطه مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیهای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ (نجم، 39) درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را اینجوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم.
ـ خیلی از این تبعیضها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین» در جامعه هستند که در قرآن ذکر شدهاند (واقعه، 45) ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.
27 اردیبهشت، بیانات در دیدار کارگزاران حج:
ـ آیات حج متعدّد است در قرآن، و هر کدام هم یک نکته خاصی دارد لکن دو آیه از این آیات را که اشاره به منافع حج دارد، من اینجا یادداشت کردهام که عرض کنم. یکی این آیه شریفه سوره مائده است که میفرماید: جَعَلَ اللهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیامًا لِلنّاس (مائده، 97) خدا کعبه را مایه قوام جامعه دانسته؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ «قیامًا لِلنّاس». یعنی اگر چنانچه حج وجود نداشته باشد و تحقّق پیدا نکند، امّت اسلامی و جامعه اسلامی فرو خواهد پاشید.
ـ یک آیه دیگر آیه مبارکه سوره حج است: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ * لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم (حج، 27 و 28) مردم، ملّت، امّت اسلامی، از اکناف جهان بیایند حج، تا به چشم خودشان منافع خود را ببینند: لِیَشهَدوا؛ مشاهده کنند، ببینند، حضور پیدا کنند در مجموعه منافعی که وجود دارد.
ـ در طول تاریخ، در طول زمان، تا وقتی دنیا دنیا است، این دعوت ابراهیم وجود دارد. خب، در یک ایّام مشخّص، در یک محدودهی معیّنی از زمان ــ که در سوره بقره «اَیّامٍ مَعدودات» (بقره، 203) و در سوره حج «اَیّامٍ مَعلومات» (حج، 28) ذکر شده است ــ و در یک نقطه خاصّی از مکان، همه آحاد بشریّت را خداوند متعال دعوت کرده. البتّه پیدا است آن کسانی که ایمان به این دعوت دارند، قبول میکنند، میآیند و عمل میکنند، پس مؤمنینند، مال مسلمانها است؛ دیگرانی که قبول ندارند قهراً اجابت نمیکنند این دعوت را، محروم میمانند.
ـ امروز کشورهای به ادّعای خودشان متمدّن که به نظر بنده هیچ بویی از تمّدن نبردهاند ــ همین کشورهایی که میدانید خودشان را متمدّن میدانند و بقیّه دنیا را وحشی ــ گیرند در مسئلهی سیاه و سفید، گیرند در مسئله نژاد اروپایی و نژاد غیر اروپایی، گیرند در مسئله مهاجرین. هزاران آدمِ مهاجر [اگر] در دریا غرق بشوند، ککشان نمیگزد، اهمّیّتی به آنها نمیدهند، اصلاً کأنّه [آنها را] انسان نمیدانند، موجود قابل توجّه نمیدانند. به حیوانِ خانگیِ خودشان بمراتب بیشتر اهمّیّت میدهند تا یک بیگانهای که در همسایگیِ آنها زندگی میکند. این حوادثی است که روزمرّه انسان دارد مشاهده میکند در دنیا؛ گیرند، نتوانستهاند این مشکل را حل کنند. اسلام حل کرده، آن هم نه در زبان؛ حالا در زبان که قرآن کریم [میفرماید]: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَة» (حجرات، 10) و آیاتی مانند این، در روایات و در کلمات بزرگان اسلام [هم] که این حرفها پُر است؛ امّا در عمل، اسلام زبان رفع تمایزش زبان عملی است؛ کجا؟ در حج؛ سیاه هست، سفید هست، از فلان نقطه دنیا هست، از فلان تمدّن هست، از فلان تاریخ هست، همه در کنارِ هم هستند بدون هیچ تمایزی؛ هیچ تمایزی با همدیگر ندارند؛ با هم راه میروند، با هم طواف میکنند، با هم سعی میکنند، با هم وقوف میکنند.
خرداد:
3 خرداد، بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی:
ـ یکی از گرفتاریهای کشور، سال آخر مجالس است که در شرف انتخابات و نگاه مردم و مانند این چیزها است. غرض، این نقاط قوّت خودتان را در این سال آخر ادامه بدهید؛ سالم وارد شدید، سالم خارج بشوید. «رَبِّ اَدخِلنی مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنی مُخرَجَ صِدق» (اسرا، 80 ) اینجوری باشد انشاءالله.
ـ حرّیّت و صراحت این مجلس خوب است. این حرّیّت و صراحت را با تقوا و صداقت کافی حتماً همراه کنید؛ یعنی اگر بنا است یک چیزی گفته بشود، یک حرفی گفته بشود، خب با صراحت گفته بشود، منتها رعایت صداقت بشود، رعایت تقوا بشود. قرآن کریم میفرماید: «اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنوا» (نور، 19) اگر چیزی است که میتوان به دستگاههای مسئول، دستگاههای اطّلاعاتی، دستگاههای دولتی تذکّر داد و گفت و جلویش را گرفت، لزومی ندارد که انسان این را علنی بکند. یک جایی البتّه چرا، لازم است، امّا آنجا هم بایست تقوا رعایت بشود، صداقت رعایت بشود.
14 خرداد، بیانات در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره):
ـ رسانههای تبلیغاتی که روزبهروز هم مدرنتر میشوند، امروزیتر میشوند، مجهّزتر میشوند، میتوانند شب را روز و روز را شب معرّفی کنند، میتوانند درباره چهرههای برجسته و منوّر هم دروغپردازی کنند، امّا این کفِ روی آب است، این «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً» (رعد، 17) است.
ـ شهید مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) در پاریس یک ملاقاتی با امام کرده بود ــ خود شهید مطهّری کوه ایمان بود؛ او در مقابل ایمانِ امام اظهار حیرت و شگفتی میکرد ــ ایشان بعد از برگشتن گفت که من چهار ایمان در امام مشاهده کردم: یکی ایمان به هدف؛ هدف یعنی اسلام؛ هدف امام اسلام بود؛ یکی ایمان به راه؛ راهی که در پیش گرفته بود؛ راه امام راه مبارزه بود؛ یکی ایمان به مردم، به مؤمنین؛ یعنی همان چیزی که خداوند متعال دربارهی پیغمبر میفرماید: یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین (توبه، 61).
ـ وقتی که ما ایمان به خدا را در مسائل عینی، در مسئله مبارزه با استکبار مطرح میکنیم، معنای ویژهای دارد. ایمان به خدا در این مقام به معنای ایمان به وعدههای الهی است. خدای متعال در قرآن وعدههایی داده است که این وعدهها تخلّفناپذیر است. وعده داده است «اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم» (محمد، 7) وعده داده است که «وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه» (حج، 40) وعده داده است که «اِنَّ اللَهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا» (حج، 38) وعده داده است که «وَ اَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض» (رعد، 17) اگر خدا را نصرت کنید خدا به شما ثبات قدم خواهد داد و شما را نصرت خواهد کرد؛ آنچه به سود مردم است، ماندگار است، ماندنی است و کفهای روی آب، رفتنی است و ناحق و باطل همان کف روی آب است و حق یعنی حقیقت اسلام، عبارت است از آنچه خواهد ماند؛ اینها وعدههای الهی است؛ اِنَّ اللَهَ لا یُخلِفُ المیعاد (آل عمران، 9) خدا وعدههای خودش را تخلّف نخواهد کرد.
ـ «ایمان»، در استعمالات قرآن کریم، با لام متعدّی شده؛ مثلاً «فَآمَنَ لَهُ لوط» (عنکبوت، 26) «یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین» یعنی اعتماد به مردم، اعتقاد به مردم. در طول این سالها مکرّر افرادی پیش امام اظهار نگرانی میکردند که ممکن است مردم تاب نیاورند و نتوانند این راه دشوار و سنگین را با گامهای امام طی کنند؛ امام میفرمود نه، من مردم را بیشتر از شما و بهتر از شما میشناسم؛ و حق با او بود؛ میدانست که مردم اگر تشخیص بدهند که این راه، راه خدا است، همه مشکلات را در این راه تحمّل میکنند.
ـ امام در دهه ۲۰، در آن نوشته معروف، از قیام لله سخن میگوید؛ آیه «اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» (سبا، 46) را [نوشته است]. آن نوشتهای که به خطّ خود امام است و امروز در کتابخانهی مرحوم وزیری در یزد حفظ میشود، مال دهه ۲۰ است. در دهه ۴۰، این قیام را به طور عملی خودش انجام داد و وارد میدان قیام شد. در دهه ۶۰ که دههی طوفانهای مهیب نظامی و امنیّتی و سیاسی بود، خم به ابرو نیاورد. از دهه ۲۰، تا دهه ۴۰، تا دهه ۶۰، این رشتهی پایاننیافتنی امید، این سرچشمه جوشان امید در دل امام، این تأثیرات را گذاشت.
ـ در زمان خود رسول اکرم هم یک عدّهای عاشق شهادت بودند، مشتاق جهاد بودند، اگر امکانِ رفتن به جبهه نداشتند گریه میکردند، یک عدّهای هم در مدینه بودند که «مَرَدوا عَلَی النِّفاق» (توبه، 101) قرآن درباره آنها میگوید «مَرَدوا عَلَی النِّفاق»، یا یک جای دیگر [میگوید:] «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة» (احزاب، 60) در خود مدینهی پیغمبر، کسانی بودند که قرآن از آنها به «مُرجِفون» تعبیر میکند؛ شایعهپراکنان، ترسپراکنان، تردیدپراکنان، شبههپراکنان؛ در زمان پیغمبر! تازه در زمان پیغمبر نه اینترنت بود، نه شبکههای اجتماعی بودند، نه اینهمه تلویزیون بود. امروز با وجود همه این دستگاهها، شما نگاه کنید ببینید جوان ایرانی چه عظمتی از خود نشان میدهد!
تیر:
4 تیر، بیانات در دیدار خانوادههای شهدا:
ـ صبری که پدر شهید و مادر شهید و همسر شهید برای شهادت فرزندشان کردهاند ــ که [وقتی] انسان میخواند شرح حال اینها را، میبیند چه کشیدند وقتی خبر شهادت عزیزشان به اینها رسید و چه صبری کردهاند، چه تحمّلی کردهاند ــ این صبر بالاترین صبرها است. خدای متعال در مورد افراد صابر از قبیل این عزیزان میفرماید: اُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة (بقره، 157) شما بر پیامبر و آل پیامبر صلوات فرستادید، خدا برای شما صلوات میفرستد. از این مهمتر چه چیزی میشود فرض کرد که خدای متعال، خالق هستی، مالک دنیا و آخرت، به بندگان خودش صلوات بفرستد؟ این خیلی چیز مهمّی است. این مال شماها است؛ این مال پدر و مادر و همسر و احیاناً فرزندانی است که درک کردند شهادت پدر را. یا یک آیهی دیگر میفرماید: لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّىٰ تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون (آل عمران، 92) کسی به اوج نیکی نمیرسد مگر آن وقتی که آنچه را دوست دارد در راه خدا بدهد. انسان از فرزند خودش چه چیزی را بیشتر دوست دارد؟ آن زن جوان که همسرش میرود شهید میشود، این محبّت عاشقانهی بین زن و شوهر را با چه چیزی میتواند جایگزین کند؟ اینها این را در راه خدا دادند؛ پدر و مادر، این فرزند محبوب را در راه خدا تقدیم کرده و اهدا کرده؛ یا آن همسر جوان، همسر محبوبش را در راه خدا داده. پس مصداق اتم و اکملِ «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّىٰ تُنفِقوا» شماها هستید: پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا.
ـ ما وقتی مجاهدین را میشمریم، به آن بانویی که مادر شهید است یا آن آقایی که پدر شهید است یا آن خانمی که همسر شهید است توجّه نمیکنیم؛ اینها مجاهدین فیسبیلالله هستند، «فَضَّلَ اللَهُ المُجاهِدینَ عَلَى القاعِدین» (نسا، 95) شامل اینها هم میشود؛ اینها مجاهد فیسبیلالله هستند. اگر خانوادهها همراهی نمیکردند، این حماسه راه نمیافتاد. این هشت سال دفاع مقدّس، این حماسهی بزرگ ــ که بعد خواهم گفت چقدر این حماسه اهمّیّت دارد برای تاریخ کشور ما ــ به همّت پدرها و مادرها و همسرها [راه افتاد]؛ اینها بودند که این حماسه را راه انداختند.
6 تیر، بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه:
ـ گاهی یک فسادی واقع میشود، منشأ فساد دست قوّه قضائیّه نیست، دست قوّه مجریّه است، دست قوّه مقنّنه است، دست نیروهای مسلّح است؛ آنها بایستی جلوی مبادی و مناشئ فساد را بگیرند. البتّه اگر چنانچه قطع نشد، جلویش گرفته نشد، آنوقت وظیفه قوّه قضائیّه است که وارد بشود. البتّه امروز آدمهای مغرض و مریضالقلب، آنهایی که واقعاً «فی قُلوبِهِم مَرَض» (بقره، 10) هستند، شایعهپراکنیای که علیه قوّه قضائیّه میکنند، گاهی جنجال میکنند، گاهی یک چیزی میگویند، خیلی بیشتر از واقعیّت آن چیزی است که در قوّه وجود دارد لکن نگذارید؛ همین را دنبال کنید.
6 تیر، پیام به حجاج بیتالله الحرام:
ـ صلای ابراهیمیِ حج و فراخوان جهانیِ آن، بار دیگر از دل تاریخ، همه گیتی را مخاطب ساخت و دلهای مستعد و ذاکر را به شور و شوق افکند. ندای دعوتکننده، خطاب به همهی آحاد بشر است: و اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ (حج، 27) و کعبه، میزبانِ مبارک و رهنمای همه انسانها است: اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمین (آل عمران، 96).
ـ معنویّت به معنی ارتقاء اخلاق دینی است. افسونِ اخلاق منهای دین که مدّتها از سوی منابع فکری غربی ترویج میشد، سرانجامش همین سقوط بیمهار اخلاقی در غرب است که همه در دنیا شاهد آنند. معنویّت و اخلاق را از مناسک حج، از سادهزیستی در احرام، از نفی امتیازات موهوم، از «وَ اَطعِمُوا البائِسَ الفَقیر» (حج، 28) از «لا رَفَث وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدال» (بقره، 197) از گردش همه امّت بر گِرد محور توحید، از رمی شیطان و برائت از مشرکان باید آموخت.
21 تیر، بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور:
ـ دین خدا آمده است با ما انسانها چه بکند؟ خب یک هدف نهایی داریم که عبارت است از اینکه ما را در مسیر خلیفةاللهی، در مسیر انسان کامل ارتقاء بدهد، بالا ببرد ــ حالا هر چه ظرفیّت داشته باشیم ــ این هدف نهایی دین است. هدفهای میانی و ابتدائی هم وجود دارد؛ مثلاً اقامهی قسط: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط (حدید، 25) یا تشکیل نظام اسلامی: وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَه (نسا، 64) مرکز اطاعت، دین است؛ این یعنی تشکیل نظام اسلامی؛ این جزو اهداف دین است؛ هدف میانی است. یا فرض کنید که اقامه معروف، اشاعه معروف، ازالهی منکر، ترویج کَلِم طیّب و عمل صالح: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُه (فاطر، 10) خب اینها اهداف دین است؛ هر کدام از اینها را که شما نگاه کنید، وسیله و ابزار رسیدن به آن، تبلیغ است؛ بدون تبلیغ نمیشود.
ـ کلمه «بلاغ» یا «بلاغ مبین» در قرآن حدود دوازده سیزده جا آمده. «بلاغ مبین» یعنی آن رساندنی که جای شبههای باقی نگذارد: وَ ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین (یس، 17) باید جای شبهه باقی نگذارد. بلاغ، [یعنی] رساندن، رساندن پیام به گوشها و به دلها، این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از قول پیغمبران تکرار شده: ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛ از قول خدای متعال خطاب به پیغمبر تکرار شده: فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ (آل عمران، 20) از همین مادّه بلاغ، «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلَّا اللَه» (احزاب، 39) [هم هست] ــ آیهای که [قاری محترم] تلاوت کرد ــ و آیات متعدّد دیگری هم در این زمینه هست: اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی (اعراف، 62) بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک (مائده، 67).
ـ تبلیغِ «دعوت» چقدر در قرآن تکرار [شده]: اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة (نحل، 125) اِستَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم (انفال، 24) و همینطور آیات متعدّد دیگری با تعبیرِ عنوان «دعوت».
ـ سابق ما نصیحت میکردیم جوانها را و برحذر میداشتیم از رفیق بد، مصاحب بد؛ حالا مصاحب بد داخل جیبش است، صفحه مصاحبِ بد جلوی چشمش است، همه چیز در آن هست. این مخاطب را بشناسید. اگر چنانچه ما موادّ تبلیغیمان و شیوهی تبلیغمان متناسب با این وضعیّت مخاطب نباشد، ناموفّق خواهیم بود. این نکتهی اوّل. احتمال دارد که یکی از مصادیق یا یکی از معانی این آیه شریفه «وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه» (ابراهیم، 4) همین باشد. اینکه حالا مثلاً اگر برای مردم ترکزبان پیغمبری فرستادند او بایست ترکزبان باشد، خب اینکه بدیهی است، بدون این که معنی ندارد؛ احتمال میدهم که این «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه» یعنی با همان ترکیب فکری و ذهنیِ قوم باید حرف بزند، صحبت کند، تبیین کند. حالا این نکته اوّل. پس نکته اوّل شد شناخت مخاطب.
ـ در تبلیغ، روحیه جهادی لازم است. اگر در همه کارها روحیهی جهادی باشد، کار، پیشرفتِ مضاعف میکند امّا اینجا تبلیغ بدون روحیه جهادی، روح لازم را ندارد. اگر روحیه جهادی نباشد، اوّلاً انسان گاهی صحنه را خطا میکند و غلط میبیند، [ثانیاً] گاهی در رفتار غلط عمل میکند. وقتی که حالت جهادی باشد، نه، غالباً درست میبیند و همیشه خوب عمل میکند و پیش میرود. البتّه روحیهی جهادی که عرض میکنیم، معنایش این نیست که تواناییهای معرفتی و اخلاقی و مانند اینها لازم نیست؛ چرا، آنها به جای خودش واجب است امّا روحیه جهادی هم لازم است. این روحیه جهادی با توجّه به این آیه شریفه است: وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً یَغیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلاً اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِح (توبه، 120) آن کاری که غیظ کفّار را برانگیزد، عمل صالح است. «یَنالونَ مِنه» یعنی ضربه زدن؛ «نالَ» به دو معنا استفاده میشود، امّا وقتی با «مِن» باشد، لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلا، معنایش این است که ضربهای به او نمیزند، اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِح، [مگر اینکه برای او] عمل صالح مینویسند؛ خب، این بهترین جهاد است دیگر.
مرداد:
22 مرداد، بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل:
ـ شهید جان خودش را داده است و رضای الهی را که بالاترین ارزشهای عالم وجود، رضای الهی است کسب کرده. بعد هم خدای متعال میفرماید: وَعداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرآن (توبه، 111) یعنی این جزو معارف مشترک همه ادیان الهی است، مخصوص اسلام نیست. در همه ادیان الهی، فداکاری در راه خدا، جان دادن در راه خدا، این ارزش والا را دارد. این آیه سوره توبه بود، آیه سوره مبارکه آلعمران هم خیلی مهم است: وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا. شبیه این آیه در سوره بقره هم هست: وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ اَموات (بقره، 154) لکن تأکیدی که در این آیه شریفه هست ــ لا تَحسَبَنَّ ــ تأکید خیلی واضحی است یعنی خیلی مؤکّد بیان میکند. اوّلاً با فعل «حَسِبَ» [بیان میکند، یعنی] حتّی تصوّر نکنید، به ذهنتان خطور ندهید که شهدا مرده هستند؛ ثانیاً با نونِ تأکید [بیان میکند]. بَل اَحیاءٌ؛ زندهاند. نوع زندگی اینها را خدای متعال برای ما شرح نداده که چگونه است لکن [میفرماید:] «اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم»؛ در حریم ربوبیّتند، در حریم الوهیّت قرار دارند. این بالاتر از این حرفهایی است که ما در باب زنده بودن به عقلمان میرسد؛ یک چیزی فراتر و بالاتر از این حرفها است. هم مقام اینها را نشان میدهد که «بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» (آل عمران، 169) رزق الهی به اینها میرسد. این رزق الهی چیست؟ خب برای مؤمنین ارزاقی در بهشت وجود دارد و این در قرآن هست [لکن] این «یُرزَقون» غیر از آنها است؛ انسان اینجور میفهمد؛ یک رزق دیگری است، یک رزق بالاتری است. یکی این مسئله است که مقام اینها را نشان میدهد، بعد پیام اینها را [بیان میکند که] «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» (آل عمران، 169 و 170) در این راه بیم و اندوه نیست؛ این راه، راه مسرّت، راه انفتاح، راه خشنودی و خوشدلی است.
26 مرداد، بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران:
ـ بعضی از قشرها هستند که اگر خطایی از آنها سر بزند خدای متعال، آن را دو خطا حساب میکند؛ ما معمّمین از این قبیل هستیم؛ [یک] خطای ما دو خطا است. خدای متعال به زنهای پیغمبر میفرماید: یا نِساءَ النَّبیِّ مَن یَأتِ مِنکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَین (احزاب، 31) به زنهای پیغمبر! زنهای پیغمبر امّالمؤمنینند، مقامشان این قدر بالا است؛ [آن وقت] خدای متعال به همین خانمهای محترم میگوید اگر شما خطا کردید، یُضاعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَین؛ دو برابر شما را عذاب میکنیم، مؤاخذه میکنیم. البتّه «وَ مَن یَقنُت مِنکُنَّ لِلّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تعمَل صالِحاً نُؤتِها اَجرَها مَرَّتَین» (احزاب 31) اگر کار خوب هم بکنید دو برابر به شما پاداش میدهیم. شما سپاهیها هم همینجور هستید؛ اگر چنانچه شما هم کار خوب بکنید دو برابر پاداش میگیرید؛ یکی پاداش خود آن کار خوب، یکی پاداش الگو شدن برای دیگران.
ـ آنهایی که در دوران جوانی از دانشگاه و از مناطق مختلف آمدند وارد میدان جنگ شدند، جانشان را در کف دست گرفتند، در روزی که امید پیروزی نبود. امید پیروزی واقعاً نبود؛ آن وقتی که دفاع مقدّس شروع شد، بعد از مثلاً مدّت کوتاهی، به مناطق جنگی که انسان میرفت، جز حزن، جز غم، جز تاریکی و تیرگی چیزی نمیدید؛ در این فضا، این جوانها از جان خودشان گذشتند آمدند وارد میدان شدند، ثابتقدم ایستادند و توانستند صفحه را برگردانند، توانستند هدایت الهی و پیروزی پروردگار را جلب کنند. وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (عنکبوت، 69) کسانی که جهاد کنند، خدای متعال هدایتش را، کمکش را، نصرتش را به آنها عنایت میکند.
ـ همین آیاتی که تلاوت کردند ــ «تُؤمِنونَ بِاللَهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَهِ بِاَموالِکُم وَ اَنفُسِکُم» تا «یُدخِلکُم جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ … وَ اُخرىٰ تُحِبّونَها نَصرٌ مِنَ اللَهِ وَ فَتحٌ قَریب» (صف، 11 تا 13) ــ [میفرماید] تلاش میکنیم، خدای متعال نصرش را میفرستد؛ از آن طرف اگر خطا بکنیم، اثرش را در لحظه خطر در صف مقدّم فوراً میبینیم: اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَى الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا (آل عمران، 155) در جنگ اُحد، آنهایی که پایشان لغزید و صحنهی پیروزی را تبدیل به شکست کردند و آن خسارت بزرگ را به جبههی حق وارد کردند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا، مشکل مالِ قبل بود؛ رفتارشان با خودشان رفتار خوبی نبوده، اثرش در جبهه، در آن منطقه حسّاس، در آن پیچ حسّاس ظاهر میشود.
ـ نظام اسلامی با دستدرازی کردن به منافع ملّتها مخالف است. حتّی اگر در عقیده و رفتار همسان هم نباشند. وَ لَا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلَىٰ اَلّا تَعدِلُوا (مائده، 8) در مواجهه با ملّتها، با دادگری و عدالت رفتار بکنید، حتّی اگر چنانچه با شما همعقیده نیستند. شَنَآنُ قَومٍ، یعنی با شما حتّی مخالفت هم دارند، امّا در برخورد با آنها بیعدالتی نباید بکنید.
ـ نظام اسلامی معتقد به کرامت انسان است؛ انسان بماهو انسان، نه انسان فلان منطقه، انسان فلان نژاد، انسان فلان رنگ. وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم (اسرا، 70) ما بنی آدم را تکریم کردیم؛ این قرآن است؛ سیاهِ منطقه سیاهپوست هم «بَنی آدَم» است؛ هیچ فرقی ندارد. این منطقِ تبعیضی که غربیها این منطق را به شکل فضاحتباری گسترش دادند و عمل کردند و تا امروز هم دارند ادامه میدهند، صد درصد ضدّ قرآن و ضدّ اسلام است؛ نظام اسلامی با این مخالف است.
ـ یکی دیگر از خصوصیّات نظام اسلامی، [این است که] نظام اسلامی معتقد است که اگر یک کشوری، یک دولتی بنای بر مخاصمهی با او ندارد، بنای بر دشمنی با او ندارد و میگوید بیایید با هم جنگ نکنیم، نظام اسلامی باید قبول کند؛ وَ اِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها وَ تَوَکَّل عَلَى اللَه (انفال، 61) طرف، یک دولتی است که همفکر و همعقیده با شما هم نیست امّا بنای مخاصمه ندارد، میگوید بیایید با هم باشیم، با هم با مسالمت رفت و آمد کنیم؛ اشکال ندارد. لا یَنهاکُمُ اللَهُ عَنِ الَّذِینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم» (ممتحنه، 8) [اگر] با شما نجنگیدند، شما را از خانه و دیارتان بیرون نکردند، معارضهای با شما ندارند، قبول کنید؛ امّا اگر دیدید که طرف، مورد اطمینان نیست، دروغ میگوید، حیله میکند، نه؛ لا تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَى السَّلم (محمد، 25) اگر اینجوری است حق ندارید؛ اگر احساس کردید، فهمیدید، قرینهها نشان دادند که طرف [مقابل] صادق نیست، دروغ میگوید، در ظاهر این دست را جلو آورده که با شما دست بدهد امّا با آن دست دیگرش، پشت سر یک خنجر زهرآلود را قبضه کرده و گرفته، فَلا تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَى السَّلم؛ هرگز قبول نکنید. یا اگر چنانچه پیمانی بستید، وَ اِن نَکَثوا اَیمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم (توبه، 12) شما هم با آنها مقابلهبهمثل کنید؛ پیمان شکستند، پیمانشان را بشکنید. ببینید! اینها درسهای نظام اسلامی است.
شهریور:
8 شهریور، بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت:
ـ کار را با فکر انجام بدهید، اندیشیده و سنجیده انجام بدهید، وقتی که تصمیم گرفتید، فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَى الله (آل عمران، 155) به خدا توکّل کنید، گامهایتان را محکم بردارید. پیگیری را ــ که تأکید بنده همیشه بر پیگیری است ــ مجدّداً عرض میکنم؛ کارها را نیمهکاره رها نکنید. گاهی انسان یک کاری را با انگیزهی فراوان شروع میکند، منتها یک چند قدمی که جلو رفت، انگیزهاش کم میشود؛ این درست نیست. انگیزه را حفظ کنید تا کار به آن نهایت برسد و انشاءالله تمام بشود.
15 شهریور، بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی:
ـ شما جوانهای امروز میتوانید مایه امید باشید، و مایهی امیدید. بحثِ «میتوانید» نیست؛ مایهی امیدید. امروز هر کدام از شما میتوانید یک مشعل نورانی باشید بر سر راه پیرامون خودتان و محیط پیرامونی خودتان. سعی کنید این را نگه دارید؛ تلاش کنید در این راه استقامت بورزید: فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک (هود، 112) استقامت مهم است، ایستادگی مهم است و این کار را شما میتوانید بکنید و انشاءاللّه به برکت توجّه و توسّل به حسینبنعلی (علیه السّلام) خواهید کرد.
20 شهریور، بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم «سیستان و بلوچستان» و «خراسان جنوبی»:
ـ قرآن به ما معیار داده. قرآن میفرماید که «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَهِ وَ الَّذینَ مَعَه» (فتح، 29)؛ کسانی که با او هستند. بحث ما سر این است که آیا ما با پیغمبر هستیم یا نیستیم ــ راه این است دیگر ــ علامت دارد: وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار (فتح، 29) اگر شما دیدید این راهی که داریم میرویم، راهی است که کفّار را خوشحال میکند، بدانید که «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» نیستید، پس «مع رسول الله» نیستید، همراه پیغمبر نیستید؛ [امّا] اگر دیدید نه، این راهی که دارید میروید، استکبار را، دولتهای قاهر ضدّ دین و ضدّ اسلام را ناراحت میکند، عصبانی میکند، خب خوب است؛ این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» است. این شد ملاک و معیار.
29 شهریور، بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت:
ـ یکی از مفاهیم منفی در قرآن کریم همین مسئله استعلاء است: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض (قصص، 4) این استعلاء است. منطق قدرت در اسلام، استعلاء نیست؛ یعنی هرچه قدرت شما بیشتر بشود، هرچه تواناییهایتان ــ چه تواناییهای ذاتی خودتان، چه تواناییهای قانونیتان ــ بالاتر برود، باید تواضعتان بیشتر باشد، انعطافتان بیشتر باشد، توجّهتان به خدا بیشتر باشد.
ـ همه ما بدانیم که تا در راه خدا و برای خدا کار میکنیم، حرکت میکنیم، حرف میزنیم، خدا به ما کمک خواهد کرد؛ این وعدهی الهی است: اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم (محمد، 7) وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه (حج، 40) اگر نیّت شما نصرت خدا است، بلاشک خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ گاهی طریقهی کمک را خودمان میفهمیم، تشخیص میدهیم، گاهی هم نمیفهمیم، میبینیم کمک شدیم، میبینیم کار راه افتاد، کار پیش رفت؛ این کمک الهی است.
مهر:
5 مهر، بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان:
ـ نام شهدا اقتضای بقا و حیات دارد؛ یعنی خاصیّت فداکاری در راه خدا این است که در دنیا میماند: فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض (رعد، 17) خاصیّت شهادت، خاصیّت فداکاری در راه خدا این است که به طور طبیعی ماندنی است؛ این هست، لکن معنایش این نیست که اگر عوامل معارض وارد میدان بشوند، تأثیر نمیگذارند؛ چرا، مثل خیلی از ارزشهای بزرگ دیگری که ضدّارزشها وارد میدان شدند، طرفداران ارزشها دفاع لازم را نکردند و باطل بر حق غلبه پیدا کرد؛ این[جوری] است دیگر.
11 مهر، بیانات در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت:
ـ همه آحاد بشریّت، چه مؤمنین به این دین و چه غیر آنها، مدیون پیامبر اعظم و به معنای واقعی کلمه متعلَّق دِین آن بزرگوار هستند؛ چرا؟ این حقّ عظیمی که این بزرگوار بر گردن بشریّت دارد چیست؟ آن ،این است که پیامبر اعظم نسخهی درمان همهی دردهای عمدهی بشریّت را به بشر عرضه کرد؛ این یک واقعیّت است. خدای متعال میفرماید که «کِتابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّور» (ابراهیم، 1) ظلمات چیست؟ ظلمات همهی آن چیزهایی است که زندگی بشر را در طول تاریخ، تیره و تار کرده، تلخ کرده، زهرآلود کرده؛ اینها ظلمات است. جهل، ظلمت است؛ فقر، ظلمت است؛ ظلم، ظلمت است؛ تبعیض، ظلمت است؛ غرق شدن در شهوات، ظلمت است؛ مفاسد اخلاقی، آسیبهای اجتماعی، همهی اینها ظلماتند. اینها همه ظلمتهایی هستند که بشر در طول تاریخِ طولانیِ زندگیِ خود از اینها رنج دیده. بیایمانی ظلمت است، بیهدفی ظلمت است؛ اینها دردهای عمیق بشر است.
ـ خداوند متعال میفرماید که «یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم» (انفال، 24) حیات را پیغمبر به شما میدهد. این حیات، آن حیات نیست؛ این حیاتی است که هم سعادت دنیا را تأمین میکند، هم دل شما را آباد میکند، هم روح شما را روشن میکند، هم زندگی شما را زندگی شیرینی قرار میدهد، هم ادامه دارد. این حیات تمامشدنی نیست، آسیبپذیر نیست، ابدی است. این حیاتی که اسلام و دین و پیامبر به بشریّت میبخشد، اهمّیّتش هزاران برابر بیشتر از آن حیاتی است که فرض کنید ما را از زیر آوار بیرون کشیدند یا از غرق نجاتمان دادند. حقّ پیغمبر بر گردن بشریّت اینها است.
ـ یک عدّهای این توفیق را پیدا نکردهاند که معرفت پیدا کنند به دین پیغمبر ــ غیر مسلمین ــ خب راه اداء دِین روی اینها بسته است؛ حالا [اینکه] خدای متعال با اینها چه کار میکند، محلّ بحث ما نیست ولی اینها نمیتوانند اداء دِین کنند، لکن مؤمنینِ به اسلام چرا، میتوانند اداء دِین کنند؛ میتوانند؛ راهش به اینها نشان داده شده: وَ جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَباکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ مِلَّةَ اَبیکُم اِبراهیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسلِمین (حج، 78) این «جهاد فیسبیلالله»، به خاطر سِلم در مقابل خدا بودن، اداء دِین است. اگر میخواهیم حقّ پیامبر را، این حقّ عظیم پیغمبر را جبران کنیم، راهش این است: جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِه؛ جهاد کامل. معنای جهاد صرفاً شمشیر و آرپیجی و مانند اینها نیست؛ جهاد در همه میدانها: جهاد در میدان علم، جهاد در میدان سیاست، جهاد در میدان معرفت، جهاد در میدان اخلاق، که ما خیلی به آن احتیاج داریم.
ـ قرآن مخالف با ظلم است، قرآن تشویقکننده انسانها به مقابله با ظلم است: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون (بقره، 279) قرآن بیدارکننده مردم است؛ کسی که با قرآن دشمنی میکند، با بیداری انسانها مخالف است، با مبارزهی با ظلم مخالف است.
ـ اینجور نیست که رژیم صهیونیستی از کشورهای دُوروبَر خودش خرسند و خشنود باشد؛ نه، آنها از مصر هم کینه دارند، از سوریه هم کینه دارند، از عراق هم کینه دارند. چرا؟ [چون] هدف آنها «از نیل تا فرات بود»؛ خب نشده. این کشورها در برهههای مختلف به دلایل مختلف نگذاشتند؛ [لذا] اینها سرشار از کینهاند، سرشار از غیظند. البتّه قرآن میگوید: قُل موتوا بِغَیظِکُم (آل عمران، 119) بله، خشمگین باشید و از خشم بمیرید؛ و همین هم خواهد شد، دارند میمیرند. بعونالله این «قُل موتوا بِغَیظِکُم» در مورد رژیم صهیونیستی در حال تحقّق است.
آبان:
10 آبان، بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان:
ـ ما شک نداریم که «اِنَّ وَعدَ اللَهِ حَق»؛ وعده الهی حق است. وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یوقِنون (روم، 60) اینهایی که به وعده الهی یقین ندارند، با منفیبافیهای خودشان شما را باید متزلزل نکنند، سست نکنند. و انشاءالله پیروزی نهایی و نه چندان دیر، با مردم فلسطین و فلسطین خواهد بود.
17 آبان، بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بینالمللی بزرگداشت علامه طباطبائی:
ـ به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیهی شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه (فاطر، 10) آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقّق شد. این خصوصیّات اخلاقیای که از ایشان معروف است، تواضع فوقالعاده، بیهوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است. این حلم ایشان، این تواضع ایشان ناشی از تحقّق همان معانی و معارف عالیه در نفْس خود ایشان است. خودش را تربیت کرد، خودش را از این مدارج عالی انسانی و معرفتی توانست بالا بکشد و بالا ببرد؛ لذا بود که در بین مردم بود، ولیکن با خدا بود.
آذر:
8 آذر، بیانات در دیدار بسیجیان:
ـ بسیج میرزمد برای خدا، آن هم با اخلاص؛ به طور خالص متعلّق به خدا است. پس بنابراین، این رزمندگی بسیج است و جنبه قدرتنمایی را نشان میدهد، «اَشِدّاء» (فتح، 29) را نشان میدهد.
ـ در کنار نیروهای عملیّاتی، نیروهای طرّاح را هم جذب کنید. تدبیر، فکر، طرّاحی، جلوتر از شجاعت و مردانگی مورد نیاز و احتیاج است. با تدبیر حرکت بکنید. آخرین عرض بنده هم این است که به خدای متعال توکّل کنید: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَهِ فَهُوَ حَسبُه (طلاق، 3).
15 آذر، بیانات در دیدار اعضای ستاد کنگره بزرگداشت شهدای استان آذربایجان شرقی:
ـ خدای متعال برای کسانی که یاد او را فراموش کردند میفرماید: نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم (حشر، 19) آنها خدا را فراموش کردند، خدا هم آنها را از خودشان غافل کرد و مبتلا به فراموشی از خودشان کرد. این نشاندهنده آن است که توجّه به خود، هویّت خود، خصوصیّات خود، برای شخص، برای هر ملّت، برای هر مجموعه یک امر لازمی است.
دی:
2 دی، بیانات در دیدار مردم «کرمان» و «خوزستان»:
ـ مردم غزّه، مبارزان غزّه، مثل صخره، مثل کوه، ایستادهاند؛ این چیز مهمّی است. آب نمیرسد، غذا نمیرسد، دارو نمیرسد، سوخت نمیرسد ــ آب نمیرسد! ــ [امّا] ایستادهاند و تسلیم نمیشوند؛ خیلی مهم است. همین تسلیم نشدن آنها را پیروز میکند، کمااینکه نشانههای پیروزی امروز دیده میشود. اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرین (بقره، 153) خدا با صبرکنندگان است.
6 دی، بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان:
ـ اسلام در یک مواردی بکلّی جنسیّت را نادیده میگیرد؛ بحث، بحث زن و مرد نیست، مسئله کرامت انسان است: وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم (اسرا، 70) اینجا مسئله جنسیّت مطرح نیست. ارزشهای انسانی در زن و مرد یکسان است و در نسبتِ ارزشیِ او با جنس مرد، مطلقاً جنسیّت مطرح نیست: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر» (توبه، 71) تا آخر؛ «اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتات» (احزاب، 35) تا آخرِ آیه سوره احزاب. همه اینها پیش خدای متعال در مراتب عروج معنوی یکسانند؛ یعنی مطلقاً نه این بر او ترجیح دارد، نه او بر این ترجیح دارد؛ هر دو با استعدادِ مشابه در این راه قرار داده شدهاند و به همّتشان بستگی دارد؛ زنهایی هستند که هیچ مردی به پای آنها نمیرسد. بنابراین، جنسیّت مطرح نیست.
ـ در همین زمینههای معنوی، یک جاهایی بالخصوص و به دلیل خاصّی، خدای متعال جنس زن را ترجیح داده؛ مثل همین آیهای که تلاوت کردند: وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَون (تحریم، 11) در قضیّه حضرت موسیٰ، انسانهایی هستند که در رابطه با موسیٰ بخصوص نام برده شدهاند و ذکرِ خاص شدهاند؛ جناب هارون هست، حضرت خضر هست، آن رفیق و همراه حضرت موسیٰ هست؛ چند نفر هستند که به طور خاص در قرآن از آنها یاد شده، امّا در مورد هیچ کدامشان این تعبیر به کار نرفته که الگو است؛ «مَثَل» یعنی نمونه و الگو. خدای متعال برای همهی انسانهای مؤمن دو زن را الگو قرار داده؛ یکی زن فرعون است، یکی حضرت مریم است: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتی اَحصَنَت فَرجَها (تحریم، 12) خب اینجا خدای متعال به دلیلی خود موسیٰ را به عنوان مَثَل و نمونه مؤمنین ذکر نکرده، زن فرعون را ــ که نامادری حضرت موسیٰ است ــ ذکر کرده؛ خود حضرت عیسیٰ را ذکر نکرده، مادر او را ذکر کرده. این یک نوع ترجیح دادن و رجحان دادن زن است.
ـ ساخت روحی زن، ساخت جسمی زن، ساخت عواطفی زن، اقتضای یک مسائلی را میکند. فرزندآوری، فرزندداری و دامانِ پرورشِ فرزند، کار زن است؛ از مرد این کار برنمیآید، و خدای متعال او را برای این کار خلق نکرده؛ او برای یک کار دیگر است؛ کار بیرون خانه، کار [رفع] مشکلات خانه. امّا در حقوق خانوادگی یکسانند: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعروف (بقره، 228) یعنی همان قدر که مرد در خانواده حق دارد، زن همان اندازه در خانواده حق دارد؛ این آیه قرآن است. پس در حقوق خانوادگی یکسان، امّا در وظایف خانوادگی نه.
ـ مسئله حجاب یکی از چیزهایی است که میتواند در خطر جاذبه جنسی محدودیّت ایجاد کند؛ از این جهت در اسلام روی مسئله حجاب تأکید شده. در سوره احزاب، در دو جا، مسئله حجاب [بیان میشود]: وَ اِذا سَأَلتُموهُنَّ مَتاعًا فَسئَلوهُنَّ مِن وَراءِ حِجاب (احزاب، 53) کسانی که میروند خانه پیغمبر، مثلاً فرض کنید مهمانند و یک غذایی میخواهند بگیرند، با زن پیغمبر مواجه نشوند، از پشت پرده [بگیرند]؛ یعنی این دقّت شده. همچنین در آیه دیگری از سوره احزاب هم همین معنا وجود دارد.
19 دی، بیانات در دیدار مردم قم:
ـ مسئله حضور مردم در صحنه ــ که جزو لوازم حتمی ادارهی صحیح کشور و پیشرفت انقلاب و به نتیجه رسیدن انقلاب و به هدفها دست یافتن انقلاب است ــ باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، هر کسی زبان گویایی دارد، هر کسی مخاطبی دارد، هر کسی میتواند اثر بگذارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ (عصر، 3) این حق است. تواصی به حق وظیفه همه است؛ روحانی باشد، استاد دانشگاه باشد، منبر باشد، صداوسیما باشد، مسئول سیاسی باشد، مدیر فلان دستگاه باشد، عالِم باشد، مرجع باشد، هر کسی باشد، وظیفه است. مردم را بایستی به حضور در میدان، ایستادگی در میدان، آشنایی با لوازم میدان وادار کنند.
26 دی، بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور:
ـ حتّی اولیای الهی، حتّی پیغمبر خدا، از مغفرت الهی بینیاز نیستند: لِیَغفِرَ لَکَ اللَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّر (فتح، 2) این مغفرت به خاطر این است که حقّ اطاعت و عبادت پروردگار را احدی نمیتواند به جا بیاورد؛ استغفار به خاطر این است.
ـ امیرالمؤمنین به اعانت مردم احتیاج دارد. حالا این «مردم» که میگوییم، چه مردمی که دارای شأن اجتماعیاند ــ مثلاً اهل علمند، اهل دینند، اهل سیاستند؛ یک شأن اجتماعی دارند ــ چه توده مردم؛ به اعانت همه احتیاج است. لذا خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که «هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصرِهِ وَ بِالمُؤمِنین» (انفال، 62) خیلی مهم است! خدای متعال مؤمنین را در ردیف نصرت خودش قرار میدهد؛ یعنی اگر مؤمنین به پیغمبر کمک نمیکردند، پیغمبر هم پیروز نمیشد. لذا اوّلین کاری که پیغمبر انجام داد، ساختن مؤمنین بود؛ مؤمن بسازد، مؤمن درست کند.
ـ این باید برای مردم تبیین بشود. جوانها ــ چه دختر، چه پسر ــ تا آنجایی که ممکن است، در وقت خود و به موقع خود ازدواج کنند. این آیه شریفه «اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَهُ مِن فَضلِهِ وَ اللَهُ واسِعٌ عَلیم» (نور، 32) برای ما است، خطابش به ما است، حرف خدا است؛ ما باید این را به مردم بگوییم. اینها مسائل اجتماعی است، اینها موعظه است. «موعظه اجتماعی» که گفته میشود، یعنی اینها.
ـ قرآن میفرماید: وَ تَوَدّونَ اَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکونُ لَکُم (انفال، 7) دو تشکیلات بودند، دو گروه بودند؛ یک گروه، گروه رزمی بودند از طرف کفّار که داشتند میآمدند؛ یک گروه، گروه تجاری بودند؛ میگوید شما دوست داشتید بروید سراغ آن گروه تجاری: وَ تَوَدّونَ اَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکونُ لَکُم. البتّه اینها رفتند جنگیدند، بحمدالله پیروز هم شدند، خیلی هم خوب بود، امّا میل دلشان این بود. این را شما مقایسه کنید با آن جوانی که در دوران دفاع مقدّس، همسر محبوبی دارد، فرزند کوچکی دارد، پدر و مادر علاقهمندی دارد، خانهی راحتی دارد، امام یک پیام داده ــ نه امام را دیده، نه از نزدیک از امام شنیده، [فقط] در رادیو پیام امام نقل شده ــ اینها را میگذارد، به خاطر پیام امام بلند میشود میرود داخل جبهه و مشغول جنگیدن میشود. در دفاع از حرم همینجور؛ حالا سی سال فاصله شده بین این دو حرکت عظیم.
ـ به دلیل اینکه خدای متعال میفرماید: وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوىٰ (مائده، 2) پس تقوا هم یک امر مشارکتی است، یک امر تعاونی است. تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوىٰ؛ چیزهایی که تعاون و مشارکت مردم در آن تأثیرگذار است، از مصادیق تقوا است.
ـ اگر تقوای سیاسی بود، آنوقت جنگ روانی دشمن اثر نمیکند. یکی از نمونههای جنگ روانی دشمن، همین «لَومَةَ لائِم» است. یک کسی یک کار خوبی را انجام میدهد، چهار نفر آدم ناباب به جانش میافتند که چرا این کار را انجام دادی؛ یک حرف خوبی میزند، دیگران او را تهدید میکنند که چرا حرف خوبی زدی. میدان، میدان اینجوری است. اگر تقوا بود، «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» (مائده، 54) این «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» که در قرآن، در آن آیه شریفه آمده، پیغمبر اکرم اشاره کرد به جناب سلمان و فرمود [مراد از] «فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَه» (مائده، 54) تا آخر، قومِ این هستند. مقابله با جنگ روانی دشمن هم این است و این یکی از نمونههای جنگ نرم است که نباید از آن ترسید؛ از «لَومَةَ لائِم» نباید ترسید.
بهمن:
3 بهمن، بیانات در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴ هزار شهید تهران:
ـ اینکه میفرماید «اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون»، «اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ» [یعنی] خدا معامله میکند؛ این چیزِ خیلی مهمّی است. بنده کجا، خدا کجا! آنوقت، خدا معامله میکند! جان ما را با بزرگترین هدیهای که میتواند به یک انسان داده بشود، یعنی بهشت ــ بهشت رضای الهی ــ عوض میکند. بعد هم اینجور تصریح میکند که «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَه»، بروند در راه خدا مبارزه کنند، بجنگند، «فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون». مخصوص دوران اسلام هم نیست: وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فی التَّوراةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرآن (توبه، 111) در تورات هم همینجور است، در انجیل هم همینجور است. این آیهای که این قاری عزیزمان تلاوت کردند ــ وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیر (آل عمران، 146) ــ [نشان میدهد که] این قضیّه مال همه انبیا است. یا آن آیه شریفه «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَهِ اَمواتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» (آل عمران، 169) اینها بیانات درباره شهدا است و دربارهی فضیلت شهادت، بیانی بالاتر از اینها وجود ندارد؛ انسان چه بگوید؟
ـ همانطور که خدای متعال فرموده: اِنَّ اللَهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون (نحل، 128) خدا با مردمِ مؤمن است؛ هر جا خدا باشد، پیروزی هست. البتّه سختیها وجود دارد. خدای متعال دربارهی پیغمبر هم میگوید اگر ما تو را زنده نگه داریم یا از دارِ دنیا ببریم، عاقبتِ دشمنانت این خواهد شد؛ شرطش زنده ماندن من و شما نیست، امّا پیروزی قطعی است. انشاءالله خدای متعال این پیروزی را به همه امّت اسلامی، در آینده نه چندان دوری، نشان خواهد داد و دلها را خرسند خواهد کرد و ملّت فلسطین را و مردم مظلوم غزّه را هم در رأس همه اینها انشاءالله خرسند و خوشحال خواهد کرد.
10 بهمن، بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی:
ـ دیروز من برخورد کردم با جوانهای نخبه؛ یعنی در حرف زدنشان دقّت کردم و تشخیص دادم که اینها به معنای واقعی کلمه نخبهاند. امروز هم خوشبختانه در بین این سخنرانها، تعدادیشان جوان بودند و همهی آنها بحمدالله نخبهاند. به نظر من جای شکرگزاری دارد و خدای متعال را باید شاکر باشیم. همهی این نعمتها از خدا است: وَ ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ الله (نحل، 53) همه اینها نعمتهای الهی است، توفیق الهی است به شما و به کشور و طبعاً به مسئولین؛ این توفیق را قدر بدانیم و دنبال کنیم.
16 بهمن، بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش:
ـ در قرآن یک نمونهای وجود دارد که به نظر بنده خیلی مهم است؛ آن قضیّه رجل مؤمنی است که در سوره یاسین از او نام برده شده: وَ جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعىٰ قالَ یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین (یس، 20) وقتی که سه پیغمبر از طرف پروردگار در این قوم مبعوث شدند و مردم ایمان نیاوردند و علیه اینها توطئه کردند و تصمیم گرفتند که اینها را نابود کنند، یک مرد شجاع و مؤمنی خودش را بسرعت به جمعیّتِ مردم رساند و گفت: یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛ از اینها پیروی کنید؛ اِتَّبِعوا مَن لا یَسئَلُکُم اَجراً وَ هُم مُهتَدون (یس، 21) بعد میرسد به اینجا؛ نکتهی مورد توجّه من اینجا است: وَ ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ * اَ اَتَّخِذُ مِن دونِه آلِهَةً … اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون(یس، 22، 23 و 25) با صدای بلند، باصراحت، ایمان خودش را بیان میکند. خواص باید صریح باشند، باید باصراحت حرف بزنند، باید شبههها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردیدآمیز حرف نزنند. اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛ بشنوید! من ایمان آوردم. این نمونهی کاری است که خواص میتوانند انجام بدهند.
19 بهمن، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی:
ـ بعثت به وقوع پیوست. برنامه عملِ این بعثت چیست؟ بنده میخواهم این را عرض بکنم. در قرآن، در آیات مختلفی مشخّص شده؛ یکی از آیات، همین آیه شریفه سوره جمعه است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة (جمعه، 2) برنامه عمل این است. یَتلوا عَلَیهِم آیاتِه؛ اوّلین کار، باز کردنِ درِ ارتباط با غیب و با الوهیّت است.
ـ این بعثت و این تحوّل، این دگرگونی، این نشر نیکی و زیبایی و روشنایی و رفع ظلمت و مصیبت و بدبختی و مانند اینها، یک امر دفعی نیست که بگوییم یک بار بعثت شد و تمام شد، هرچه بعد از آن اتّفاق بیفتد از نتایج همان بعثت اوّل است؛ این[طور] نیست، این آیه این را نمیگوید. این آیه میفرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ اِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ * وَ آخَرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقوا بِهِم (جمعه، 2 و 3) این بعثت، هم در میان آن مردم است، هم در میان آن آخرین است.
ـ تا هر وقتی که اجابت کنیم دعوت پیغمبر را، آن تزکیه حاصل میشود، آن تعلیم حاصل میشود، آن رشد و پیشرفت به وجود میآید. رشد هم فقط رشد معنوی و اخروی نیست؛ نه، «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَة» (بقره، 201) رشد دنیا و آخرت است؛ خوشبختی دنیا و آخرت است؛ نمونهسازی بهترین زندگی برای دنیای بشر، دنیای جامعه و آخرت جامعه است.
ـ در روز عید مبعث، سالگرد مبعث، به این نکته باید توجّه کنیم که ما هم مورد خطاب بعثت نبیّ مکرّم اسلام هستیم؛ اگر [اجابت] نکردیم، آنوقت مثل همان دنبالهی آیهی شریفه است: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها (جمعه، 5) تورات را به آنها دادند ــ در تورات نور بود، حکمت الهی بود، دعوت الهی بود، تورات مجموعهی دستورات الهی بود ــ عمل نکردند؛ اگر ما هم عمل نکنیم، مثل همان میشود: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها.
29 بهمن، بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی:
ـ حادثه تبریز با احساس وظیفه، بهنگام و در لحظه اتّفاق افتاد و قیام هم در لحظه اتّفاق افتاد، این بود که خدا برکت داد؛ وقتی اینجور قیام کنیم ــ اَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنیٰ وَ فُرادىٰ (سبا، 46) ــ این قیام برکت دارد، خدای متعال به این قیام برکت میدهد، و برکت داد و همینطور آمد تا رسید به بیستودوّم بهمن.
ـ «نگاه به خود» یعنی سنجش خود، ارزیابی خود؛ ببینیم چهکاره هستیم، وزنمان چقدر است، خودمان را فراموش نکنیم. خدای متعال در قرآن میفرماید که «نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم» (حشر، 19) خدا را از یاد بردند، خدا مجازاتشان کرد؛ مجازات چه بود؟ این بود که خودشان را از یاد خودشان برد.
ـ نظام جمهوری اسلامی نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» (بقره، 279) است. قرآن به ما گفته «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»؛ هم ظلم نکنید، هم زیر بار ظلم نروید، به هیچ قیمت ظلم را نپذیرید. این نظام جمهوری اسلامی است. خب، آن نظامهایی که اساسشان برای ظلم کردن به وجود آمده، با یک چنین نظامی مخالفند و این طبیعی است؛ لذا هر پیشرفتی که در جمهوری اسلامی پیش میآید، آنها را عصبی میکند.
اسفند:
3 اسفند، بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن:
ـ یک جمله در مورد مسئله استضائه از قرآن عرض کنم. این قرآنی که شما تلاوت میکنید، کتاب هدایت است: اِنَّ هٰذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم (اسرا، 9) همه به هدایت احتیاج داریم. کتاب ذکر است و «ذکر» یعنی ازاله غفلت؛ ما غالباً دچار غفلتیم؛ آحاد بشر غالباً معلومات خودشان را هم از یاد میبرند و دچار غفلت میشوند؛ قرآن کتاب ذکر است، ضدّ غفلت و مُزیل غفلت است؛ فرمود: وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر (قمر، 17) قرآن کتاب انذار است: وَ اوحِیَ اِلَیَّ هٰذَا القُرآنُ لِاُنذِرَکُم بِه (انعام، 19) احتیاج داریم به انذار، که توجّه بدهند ما را به خطراتی که تهدید میکند آحاد بشر را، چه در این نشئه و چه در نشئه بعد که زندگی حقیقی است. کتاب درمان دردهای بشر است؛ چه دردهای افراد بشر [مانند] دردهای معنوی و روحی و فکریشان، چه دردهای جوامع بشری [از قبیل] جنگها، ظلمها، بیعدالتیها؛ قرآن درمان اینها است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنین (اسرا، 82) قرآن کتاب حکمت است: یس * وَ القُرآنِ الحَکیم (یس، 1 و 2) «حکمت» یعنی بیان حقایق زندگی که انسان به آنها احتیاج دارد. قرآن کتاب تبیین و رفع ابهامها و جهالتها است، مکرّر هم «تِلکَ آیاتُ الکِتابِ المُبین» (شعرا، 2) در قرآن تکرار شده است. کتاب مجید است، کتاب کریم است، کتاب نور است، کتاب برهان است؛ این قرآن است. اینها توصیف قرآن در خود قرآن است؛ قرآن را خود قرآن به ما معرّفی میکند و توصیف میکند قرآن را.
ـ متأسّفانه بسیاری در دنیای اسلام با قرآن اُنس ندارند. این شکایت رسول مکرّم به خدای متعال که «وَ قالَ الرَّسولُ یا رَبِّ اِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا» (فرقان، 30) امروز در بسیاری از بخشهای دنیای اسلام تحقّق دارد و یک واقعیّت تلخی است.
ـ امروز مسئله بزرگ دنیای اسلام مسئله غزّه است. آیا ما مشاهده میکنیم که سران کشورهای اسلامی و مسئولان کشورهای اسلامی، درباره غزّه به تعلیم قرآن و معرفت قرآنی عمل میکنند؟ قرآن به ما میفرماید که «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکافِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنین» (آل عمران، 28) آیا درباره غزّه به این آیه عمل میشود؟ چرا سران کشورهای اسلامی علناً مخالفت خودشان، قطع رابطه خودشان، قطع کمکها و پشتیبانیهای خودشان از کافرِ مُقاتلِ خبیثِ صهیونیست را اعلام نمیکنند؟ قرآن میفرماید که «لاتَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء» (ممتحنه، 1) آیا امروز در دنیا به این [آیه] عمل میشود؟ قرآن میفرماید که «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» (فتح، 29) آیا این شدّت عمل، در مقابل رژیم خبیث صهیونیستی نشان داده میشود؟ امروز اینها دردهای بزرگ دنیای اسلام است. خدای متعال از آحاد ملّتهای مسلمان مؤاخذه میکند که چرا بر دولتهای خودشان فشار نیاوردند، و از دولتهای مسلمان مؤاخذه میکند که چرا عمل نکردند. اِنَّما یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم … اَن تَوَلَّوهُم (ممتحنه، 9) اینها همه معارف قرآنی است؛ اینها است که ما بایستی در این تلاوتها آنها را برجسته کنیم، آنها را به یاد یکدیگر بیاوریم، این وظایف را با هم در میان بگذاریم، تواصیِ به حق بکنیم؛ این مجالس تلاوت ما بایستی نتیجه و خروجیاش اینها باشد.
ـ امروز، در داخل غزّه و داخل فلسطین، نیروهای مقاومت دارند به قرآن عمل میکنند. مقاومت، در داخل غزّه، در حال ایستادگی در مقابل دشمن است. اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا وَ اِنَّ اللَهَ عَلیٰ نَصرِهِم لَقَدیر (حج، 39) خدای متعال انشاءالله به آنها نصرت هم خواهد داد.
ـ امید ما به لطف الهی و به نصرت الهی تمام نمیشود. در همین آیه شریفه فرمود: وَ اِنَّ اللَهَ عَلیٰ نَصرِهِم لَقَدیر؛ در آیهی دیگری فرمود: وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه (حج، 40) این تأکیدِ الهی است. نصرت الهی انشاءالله شامل حال مردم فلسطین خواهد بود و دنیای اسلام، به لطف الهی، نابودی غدّه سرطانی صهیونیستی را به چشم مشاهده خواهد کرد.
17 اسفند، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:
ـ جبهه مقابل که با تشکیل مردمسالاری دینی به وجود آمد، مهمترین مسئلهاش مواجهه با همین حوادث است؛ یعنی مقابله با ظلم، مقابله با استکبار، مقابله با تعدّی؛ این[جور] است. یعنی اساس کار حکومتی که بر اساس دین و بر اساس اسلام به وجود میآید، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» (بقره، 279) است، اساس کارش مقابله با ظالم است، مبارزه با ظالم است؛ اَلَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَه (نسا، 76) این است که طبعاً این مقابله، این ستیزهگریِ دوجانبه، به طور قهری به وجود آمد.
ـ ما با دولتها، با کشورها، با ملّتها به خودی خود هیچ معارضهای نداریم؛ ما با ظلم مخالفیم، با استکبار مخالفیم، با تجاوز مخالفیم، با آن حوادثی که امروز شما دارید در غزّه مشاهده میکنید مخالفیم…آن چیزی که جمهوری اسلامی را در مقابل جبههی مقابل قرار میدهد، این مفاهیمی است که، هم عقل، هم عرف، هم هر شرع و دینی، هم وجدان بشری آن را محکوم میکند؛ ما با اینها مخالفیم. مخالفت جمهوری اسلامی با این چیزها است؛ مخالفت، با اینها است، وَالّا قرآن کریم حتّی دربارهی کفّار میفرماید: لا یَنهاکُمُ اللَهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم (ممتحنه، 8) اگر چنانچه کافری هست که به شرایط معامله با او در اسلام عمل میکند، با او مشکلی وجود ندارد.
22 اسفند، بیانات در محفل انس با قرآن کریم:
ـ شما ببینید در خود قرآن کریم، قرآن با چه القابی و با چه عناوینی معرّفی شده؛ من چند نمونهاش را یادداشت کردهام: «قرآن عظیم»، «قرآن کریم»، «قرآن مبین»، «قرآن مجید»، «قرآن حکیم»، «قرآن شفاء»، «قرآن رحمت»، «قرآن نور»، و عناوینی از این قبیل. وقتی خدای متعال که معدن عظمت است و منشأ عظمت است و خالق عظمت است، به یک چیزی عنوان «عظیم» بدهد ــ «وَ القُرآنَ العَظیم» (حجر، 87) ــ معنایش خیلی والا است، خیلی بالا است، خیلی ارزشمند است. شما این را دارید تلاوت میکنید! قرآن از همهی آنچه خدای متعال در زیر آسمان خلق کرده والاتر و بالاتر است.
ـ خدای متعال به بزرگترین موجودی که خلق کرده، یعنی وجود مقدّس نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله)، دستور میدهد که قرائت کن! «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآن» (مزمل، 20) «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنه» (مزمل، 20) باید قرآن را قرائت کنی، باید تلاوت کنی. «اُتلُ عَلَیهِم نَبَاَ نوح» (یونس، 71) «اُتلُ عَلَیهِم نَبَاَ اِبراهیم» (شعرا، 69) [خدا] به پیغمبر دستور تلاوت میدهد. یکی از وظایف ما تلاوت قرآن است.
ـ هم دل قاری باید با تلاوت [قرآن] نورانی بشود، هم دل جامعه باید به تلاوت قرآن روشن بشود و منوّر بشود. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَاَهُ عَلَی النّاسِ عَلیٰ مُکث» (اسرا، 106) ــ [و در] آیات متعدّد فراوان دیگر، همین آیاتی که عرض کردیم ــ یعنی بر مردم هم بخوانید؛ این کار شما است. ما در خانه برای خودمان قرآن میخوانیم، شما یک کار بالاتر انجام میدهید، برای مردم قرآن میخوانید، بر مردم تلاوت میکنید؛ این خیلی باارزش است.
ـ قرآن را بایستی با تدبّر خواند. البتّه تدبّر مراتبی دارد. تدبّر یعنی از ظاهر اَنیق قرآن به باطن عمیق قرآن رسیدن: ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛ این ظاهر، همین زیباییهای کار شما و الفاظ خود قرآن و زیباییهای خود قرآن است. باطن عمیق، آن چیزی است که با تدبّر به دست میآید. وقتی هر چه فکر کنید، دقّت کنید، فهم کنید مسائل حول و حوش یک آیه را، یا یک کلمه را، معارف و مفاهیم بیشتری را به دست میآورید؛ این میشود تدبّر. کِتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِه (ص، 29) این[جور] است، یعنی اصلاً کتاب نازل شده برای تدبّر، برای فهمیدن. همه این چیزهای دیگر مقدّمه فهمیدن است.
ـ تلاوتی را من گوش میکنم، یک آیهای که هیچ لزومی هم ندارد تکرار بشود، قاری این آیه را ده بار تکرار میکند! معنای این چیست؟ معنایش این است که این قاری موسیقیدان خوبی است، صدای خوشی هم دارد، میخواهد این را با شکلهای مختلف بخواند. [مثلاً] «اِذ قالَ یوسُفُ لِاَبیه» (یوسف، 4) خب «اِذ قالَ یوسُفُ لِاَبیه» که تکرار ندارد؛ حالا بفرض، دو مرتبه [تکرار شود، امّا] این را ده مرتبه تکرار کردن [دلیلی ندارد]. اینکه میگویم ده مرتبه، حالا شاید مثلاً نُه مرتبه [بوده]! من شمردم، همینطور تکرار، تکرار، تکرار! این، آن چیزی نیست که انسان از قاری توقّع دارد؛ این را نباید ما فراموش کنیم.
ـ قرآن وقتی خیلی چیزها را میخواهد بیان کند، یک منظرهای را، مثلاً منظره قیامت را، شما ببینید در قرآن با چه بیانهای متنوّع و متعدّدی قیامت و صحنههای قیامت و عرصه قیامت جلوی چشم انسان تصویر شده؛ یا عرصه جهاد تصویر شده: «وَ العادیاتِ ضَبحاً * فَالموریاتِ قَدحاً» (عادیات، 1 و 2) این تصویر است، دارد نشان میدهد.
ـ در سوره مبارکه بقره در وصف منافقین این آیه شریفه «مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارَاً فَلَمَّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللٰهُ بِنورِهِم وَ تَرَکَهُم فی ظُلُمات» (بقره، 17) این تصویر، یک بُعدی از ابعاد منافق است؛ این منافقی است که اوّل از روی هیجان یک ایمانی آورده، اِستَوقَدَ نارَاً فَلَمَّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللٰهُ بِنورِهِم، [امّا] مرضی که در دل او بوده موجب شده که خدا این نور را از او بگیرد: وَ تَرَکَهُم فی ظُلُمات؛ تصویر میکند؛ این تصویرِ یک بُعد از ابعاد شخص منافق است. بعدش بلافاصله یک بُعد دیگر: «اَو کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعدٌ وَ بَرقٌ یَجعَلونَ اَصابِعَهُم فی آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوت» (بقره، 19) این هم یک بُعد دیگر از ابعاد منافقین بوده. «صیّب» باران تند است. خب باران که رحمت است امّا در کنار این باران، رعد هست، برق هست، این [فرد] میترسد؛ ظلمات هست، از آن میترسد؛ از بارانش بهره نمیبرد امّا از رعد و برقش میترسد؛ همان که در سوره منافقون «یَحسَبُونَ کُلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِم» (منافقون، 4) [آمده]؛ این ابعاد منافق را بیان میکند؛ ببینید قرآن تصویر [میکند]. خب این را شما میخواهید بیان کنید، شما میخواهید این تصویر را که در کلام هست و معجزه است، به ذهن و دل مخاطبِ خودتان منتقل کنید؛ این خیلی هنر بزرگی است، هنر عظیمی است.
ـ شما بدانید که باید مصداق «اَلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللٰه» (احزاب، 39) باشید؛ دارید رسالت الهی را ابلاغ میکنید دیگر. دیگر کدام رسالت قطعیتر، متقنتر، واقعیتر از آنچه شما در جلسهی قرائت قرآن اداء میکنید؟ باید اینجوری باشید؛ باید خودتان را تطبیق کنید با این آیه: اَلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالاتِ الله؛ ببینید اینهایی که تبلیغ رسالاتالله میکنند، چه جوری هستند و چه جوری باید باشند. این یک مطلب.
انتهای پیام