عاقبت اعتماد بشار اسد به پوتین و روسیه؛ سقوط سوریه
اعتماد به روسیه، آنهم در حساسترین مقاطع تاریخی، بار دیگر نتایج ویرانگر خود را نشان داد. این بار بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، قربانی رویکرد دیرینه کرملین شده است. سیاستهای مسکو که همواره بر مبنای منافع آنی و بلندمدت خود تعریف میشوند، نشان دادهاند که وفاداری به متحدان برای روسیه مفهومی بیمعناست.
در حالی که جنگ داخلی سوریه وارد مراحل نهایی خود شده و مخالفان دولت اسد دست بالا را در میدان نبرد دارند، شواهد حاکی از آن است که مسکو دیگر تمایلی به حمایت قاطع از رژیم اسد ندارد. گزارشها حاکی از آن است که روسیه اولویتهای دیگری برای خود تعریف کرده و به دمشق اطلاع داده که دخالتهایش در بحران کنونی سوریه محدود خواهد بود. این تصمیم، اگرچه بهصورت رسمی اعلام نشده، اما شواهد میدانی مانند کاهش نقش نظامی روسیه و بیتفاوتی به پیشروی مخالفان، گویای خیانت دیگری در تاریخ روابط کرملین با متحدانش است.
روسیه بارها نشان داده که در سیاست خارجی، منافع خود را در اولویت قرار داده و برای رسیدن به اهدافش، حتی از حذف یا تضعیف نزدیکترین شرکای خود ابایی ندارد. نمونههای تاریخی زیادی از این رفتار وجود دارد. در گرجستان، اوکراین و حتی در افغانستان در دوران شوروی سابق، مسکو همواره متحدان خود را در بحرانیترین لحظات به حال خود رها کرده است.
در سوریه نیز، پوتین با حمایت از رژیم اسد به دنبال تثبیت قدرت خود در خاورمیانه و تقویت جایگاه ژئوپلیتیک روسیه بود. اما اکنون که توازن قوا در سوریه به زیان دولت اسد تغییر کرده، روسیه از هزینهکرد بیشتر برای حفظ این اتحاد خودداری میکند.
با جنگ اوکراین و فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای غرب، روسیه بیش از پیش به مدیریت داخلی و رفع بحرانهای خود متمرکز شده است. در چنین شرایطی، ادامه حمایت از دولت اسد بهعنوان یک هزینه اضافی برای مسکو تلقی میشود. از همین رو، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که کرملین تصمیم خود را برای کاهش مداخله در سوریه گرفته است، حتی اگر این تصمیم به قیمت سقوط دولت اسد تمام شود.
سقوط حمص و دیرالزور و شایعات مبنی بر خروج بشار اسد از سوریه نشان میدهد که اعتماد کورکورانه دمشق به مسکو، ضربه مهلکی بر بقای رژیم سوریه وارد کرده است. اسد که امید داشت با حمایت روسیه بتواند بحران کشورش را پشت سر بگذارد، اکنون در وضعیتی قرار دارد که نه تنها از حمایت عملی مسکو خبری نیست، بلکه این کشور به دنبال خروج از بحران سوریه با کمترین هزینه ممکن است.
سوریه بهعنوان نمونهای دیگر از سیاستهای فرصتطلبانه روسیه در تاریخ ثبت خواهد شد. آنچه امروز در این کشور رخ میدهد، هشداری جدی برای دیگر کشورهایی است که به پوتین و کرملین بهعنوان متحدان قابلاعتماد نگاه میکنند. تجربه سوریه نشان میدهد که روسیه تا زمانی همراه خواهد بود که منافعش تأمین شود و در لحظات بحرانی، تنها چیزی که اهمیت دارد، منافع مسکو است، نه سرنوشت متحدان.
این سقوط نهتنها پایان بشار اسد بلکه نشانهای از محدودیت قدرت و نفوذ روسیه در خاورمیانه خواهد بود.
روسیه در طول تاریخ معاصر خود، به دلایل مختلف و عمدتاً برای حفظ یا گسترش منافع خود، به متحدانش پشت کرده یا رفتارهایی نشان داده که به نوعی خیانت تعبیر شده است. در اینجا برخی از نمونههای برجسته از خیانتهای روسیه به کشورهای مختلف آورده شده است:
گرجستان (جنگ 2008)
روسیه پس از فروپاشی شوروی، روابطی پیچیده با گرجستان داشت. در جنگ سال 2008، با وجود توافقات بینالمللی و مذاکرات صلح، روسیه به گرجستان حمله کرد و بخشهایی از آن، مانند آبخازیا و اوستیای جنوبی، را عملاً تحت تسلط خود درآورد. این اقدام خیانتی به حاکمیت ملی گرجستان و بیاعتمادی به وعدههای روسیه برای حفظ تمامیت ارضی بود.
صربستان (جنگ کوزوو)
در بحران کوزوو، روسیه از صربستان بهعنوان متحد خود حمایت سیاسی و نظامی میکرد. اما در نهایت، با فشار غرب و سازمان ملل، روسیه عملاً از موضع خود عقبنشینی کرد و صربستان را در مواجهه با استقلال کوزوو تنها گذاشت.
لهستان و کشورهای اروپای شرقی (پیمان مولوتوف-ریبنتروپ)
در جریان جنگ جهانی دوم، روسیه شوروی با آلمان نازی پیمانی امضا کرد که بر اساس آن، لهستان و کشورهای بالتیک بین این دو قدرت تقسیم شدند. این پیمان، خیانتی به مردم لهستان و کشورهای اروپای شرقی بود که به اشغال و سالها رنج و سرکوب انجامید.
لیبی (دوران قذافی)
در جریان سرنگونی معمر قذافی، روسیه که تا پیش از آن یکی از حامیان اصلی او بود، با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که راه را برای حمله نظامی به لیبی باز کرد، موافقت کرد. این رفتار به نوعی خیانت به قذافی و سیاستهای پیشین روسیه در منطقه تلقی شد.
لینک منبع اصلی خبر
لینک خبر در ارتباط اقتصادی
این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید