اقتصادی

“اقتصاد اسلامی” ـ 32 | تنوع در دیدگاه ها؛ فرصت یا تهدید؟


گروه یخبرگزاری تسنیم؛ پرونده “” بخش32 _اقتصاد اسلامی، با تمام اشتراکات نظری خود، عرصه‌ای متکثر و پویاست که در آن رویکردها و تفاسیر متعددی از مبانی اقتصادی اسلام ارائه می‌شود. اختلاف نظر میان محققان و مدرسان این حوزه قابل انکار نیست، و البته نشان از زنده بودن این گفتمان دارد. در این رهگذر، صمن اینکه چارچوب‌های اسلامی در این پژوهش‌ها رعایت می‌شود، تفاوت در برداشت‌ها و روش‌ها موجب شکل‌گیری دستاوردهایی شده که گاه همسو و گاه ناهمگن هستند. چرایی این تکثر را می‌توان از جنبه‌های مختلفی بررسی کرد: از تنوع مبانی نظری گرفته تا تفاوت در روش‌شناسی و تفسیرهای اقتصادی از متون اسلامی. ادله فقدان رویکرد واحد و همچنین وجود یافته‌های متفاوت از هم را می‏توان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد.

از همین پرونده بیشتر بخوانید

الف) تحولات پژوهش در اقتصاد اسلامی طی هفتاد سال گذشته را می‌توان به سه نسل متفاوت تقسیم کرد که هر یک رویکرد خاص خود را به این حوزه داشته‌اند. نسل نخست، متشکل از اسلام‌شناسانی بود که عمدتاً با انگیزه دفاع از اسلام و رد نظریه‌های سرمایه‌داری و سوسیالیسم به مطالعه اقتصاد اسلامی پرداختند. بااین‌حال، بسیاری از آنان فاقد دانش تخصصی در علم اقتصاد بودند و از تعاریف اصطلاحی و روش‌های علمی اقتصاد مدرن بهره چندانی نداشتند. نتیجه این وضعیت، تولید متونی بود که بیشتر رنگ و بوی فقهی داشت و بر مباحث حقوقی، معاملات و قواعد شرعی حاکم بر اقتصاد معیشتی متمرکز بود.

با گذشت زمان، نسل دوم محققان به عرصه آمد که برعکس گروه نخست، گرچه در علم اقتصاد تبحر داشتند اما آشنایی عمیقی با آموزه‌های اسلامی و مبانی فقهی نداشتند. این تفاوت موجب شد که ادبیات جدیدی در اقتصاد اسلامی پدید آید که از روش‌های نئوکلاسیکی تأثیر می‌پذیرفت، اما همچنان در کنار ادبیات فقهی موجود قرار داشت. این نسل به دنبال تطبیق مفاهیم اقتصادی مدرن با چارچوب‌های اسلامی بود، اما در این مسیر، بیشتر بر تحلیل‌های اقتصادی تمرکز داشت تا ابعاد فقهی و شرعی موضوعات.

ظهور نسل سوم نقطه عطفی در مطالعات اقتصاد اسلامی محسوب می‌شود. پژوهشگران این نسل، برخلاف دو نسل پیشین، به هر دو حوزه اقتصاد و اسلام احاطه داشتند و کوشیدند تا مدل‌های اقتصادی متعارف را با تغییر در برخی فروض، به اصول اسلامی نزدیک کنند. این گروه هم به مباحث نظری پرداختند، و هم در مواردی مانند خلق پول بانکی، نظام مالی و کارکردهای بهره، به ارائه راهکارهای شرعی نیز اقدام کردند. تلاش آنها معطوف به حل تعارض‌های میان مبانی کارکردی اقتصاد متعارف و اصول اسلامی بود، هرچند این مسیر با چالش‌هایی همراه شد و در برخی موارد، انتقاداتی درباره مشروعیت‌سازی پدیده‌های اقتصادی از طریق قراردادهای اسلامی مطرح گردید.

در کنار این سه نسل، گروهی از پژوهشگران نیز وجود داشته‌اند که به جای پرداختن به موضوعات جزئی، به دنبال طراحی یک سیستم اقتصادی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی بوده‌اند. این رویکرد که می‌توان آن را «سیستمی» نامید، تلاش دارد تا اقتصاد اسلامی را نه به‌عنوان مجموعه‌ای از قواعد پراکنده، بلکه به‌مثابه یک نظام یکپارچه در نظر بگیرد.

در نهایت، تنوع رویکردها در اقتصاد اسلامی محصول شرایط تاریخی، اجتماعی و نیازهای متغیر هر دوره است. از دهه‌های نخست که دغدغه اصلی، تقابل با نظام‌های اقتصادی رقیب بود، تا دوره‌های بعد که مباحث اجرایی، بانکی و پولی در کانون توجه قرار گرفت، این حوزه همواره در حال تحول بوده است. این پویایی نشان می‌دهد که اقتصاد اسلامی، برخلاف برخی انتقادات، همچنان ظرفیت گسترش و تحول دارد، مشروط بر آنکه با نگاهی انتقادی و روشمند به پیش برده شود.

ب) یکی از مسائل بنیادینی که در مطالعات اقتصاد اسلامی محل بحث است، تفاوت در نگرش پژوهشگران نسبت به جایگاه فرد و جامعه در چارچوب اسلامی است. برخی از محققان اقتصاد اسلامی بر این باورند که در اسلام، فرد اصالت دارد و اجتماع، هویتی مستقل از افراد مسلمان ندارد. در مقابل، گروهی دیگر بر این نکته تأکید دارند که اسلام رسالتی فراتر از تبیین رفتار اقتصادی فردی دارد و به دنبال تحقق عدالت و قسط در سطح جامعه است. این دو تلقی، مسیر پژوهش‌ها و تحلیل‌های اقتصادی را در حوزه اقتصاد اسلامی به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بر این اساس، آن دسته از پژوهشگرانی که به اصالت فرد قائل‌اند، عمدتاً به رفتار اقتصادی فرد مسلمان پرداخته و اقتصاد خرد را از این منظر بررسی می‌کنند. به‌عنوان نمونه، مفاهیمی مانند خط بودجه و منحنی بی‌تفاوتی در رفتار مصرف‌کننده مسلمان، در این نوع پژوهش‌ها برجسته می‌شود. اما در مقابل، پژوهشگرانی که رسالت اسلام را در هدایت انسان و تحقق عدالت می‌بینند، بیشتر به موضوعاتی مانند توزیع درآمد، عدالت اجتماعی و رفاه همگانی متمایل‌اند و از این زاویه، به طراحی و تحلیل سیستم‌های اقتصادی می‌پردازند.

این اختلاف دیدگاه‌ها تنها بر انتخاب موضوع پژوهش اثر نمی‌گذارد، بلکه در روش‌شناسی و تحلیل‌های اقتصادی نیز تفاوت‌های جدی ایجاد می‌کند. محققانی که فردگرا هستند، کارایی را در اولویت قرار داده و به روش‌هایی تمایل دارند که بهره‌وری اقتصادی را افزایش دهد. اما در مقابل، محققان جمع‌گرا که بر عدالت اجتماعی تأکید دارند، ممکن است در مواردی کارایی را تحت‌الشعاع عدالت قرار دهند و به‌جای بهره‌وری صرف، به ابعاد اخلاقی و اجتماعی اقتصاد اسلامی توجه کنند.

این تفاوت‌ها حتی در برداشت از مفاهیم اقتصادی مانند «پول» نیز تأثیرگذار است. تلقی‌های مختلف از ماهیت پول ــ چه به‌عنوان سکه و اسکناس و چه به‌عنوان داده‌های دیجیتال ــ موجب می‌شود که پژوهشگران اسلامی در تحلیل احکام اقتصادی مرتبط، از جمله قرض دادن پول، به نتایج متفاوتی برسند. در واقع، نوع فهم از اسلام و کارکرد آن در اقتصاد، تعیین‌کننده جهت‌گیری مطالعات اقتصاد اسلامی است و همین مسئله موجب تنوع گسترده در رویکردهای پژوهشی این حوزه شده است.

ج) اقتصاد جریان اصلی، به‌ویژه نئوکلاسیکی، سال‌هاست که بر نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاه‌ها در سراسر جهان سایه افکنده است. این تسلط ضمن اینکه محتوای آموزشی را شکل داده، ذهنیت اساتید و پژوهشگران را نیز در مسیر خاصی جهت داده است. اقتصاددانانی که در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا تحصیل کرده‌اند، یا حتی آنان که از طریق منابع آنلاین و ارتباطات علمی به این آموزه‌ها دسترسی دارند، بطور طبیعی تحت تأثیر چارچوب‌های فکری رایج قرار می‌گیرند. این امر باعث شده است که حتی محققان اقتصاد اسلامی نیز ناگزیر در همان مسیر قدم بردارند، چراکه آموزش و ارزیابی علمی آنها مبتنی بر همین نظام فکری است. دکتر حسن سبحانی، استاد اندیشمند دانشگاه تهران، در اثر گرانقدر «ابهام‌زدایی از اقتصاد اسلامی» تصریح می‌کند:

سیطره بسیار نافذ اقتصاد جریان اصلی بر ذهنیت عمده اساتید اقتصاد در دانشگاه‏های جهان و از جمله دانشگاه‏های ایران که عمدتاً یا از تحصیلکردگان در دانشگاه‏های آمریکا و اروپا هستند و یا اگر در آن کشورها درس نخوانده‏اند متکی بر ارتباطات سریع و سهل و اینترنت از آخرین متون و دستاوردهای علم اقتصاد بهره‏مند می‏باشند ، به نحوی که می‏توان تا حدودی تحصیل در جغرافیای خاصی را متأثر از انقلاب ارتباطات ، فاقد ویژگی خیلی متمایزی از جای دیگر دانست ، یکی از دیگر علل فقدان رویکرد واحد در مطالعات و تحقیقات اقتصاد اسلامی است (ص 195).

فرآیند تحصیل در اقتصاد متعارف، که از کارشناسی تا دکتری بیش از یک دهه به طول می‌انجامد، به شکلی ناخواسته تعهد ذهنی و وابستگی فکری به آموزه‌های نئوکلاسیکی را در دانشجویان ایجاد می‌کند. این پیوند چنان عمیق است که حتی هنگام ورود به حوزه اقتصاد اسلامی، بسیاری از پژوهشگران چارچوب‌های تحلیلی خود را از همان اقتصاد متعارف وام می‌گیرند. در نتیجه، مفاهیم اقتصاد اسلامی اغلب در قالب مدل‌های نئوکلاسیکی تحلیل شده و تحت تأثیر روش‌شناسی‌های مرسوم قرار می‌گیرند، بی‌آنکه به ماهیت خاص و بنیان‌های فلسفی آن توجه کافی شود.

یکی از چالش‌های اساسی اقتصاددانان اسلامی، مواجهه با نگاه تردیدآمیز برخی از همتایانشان در علوم اقتصادی است. گاهی این‌گونه القا می‌شود که ورود به مباحث اقتصاد اسلامی نتیجه ضعف علمی یا ناآشنایی با آموزه‌های مدرن اقتصاد است. برای پرهیز از چنین انگ‌هایی، بسیاری از اقتصاددانان اسلامی تلاش کرده‌اند تا پژوهش‌های خود را در چارچوب متدولوژی اقتصاد متعارف ارائه دهند و از این طریق اعتبار علمی خود را حفظ کنند. اما همین تلاش، ناخواسته مسیر مطالعات اقتصاد اسلامی را در جهت خاصی سوق داده و به اختلافات رویکردی میان محققان دامن زده است.

این شرایط باعث شده است که برخی پژوهشگران، اقتصاد اسلامی را صرفاً در قالب تفسیرهای فردمحورانه و تحلیل‌های مبتنی بر کارایی اقتصادی مطالعه کنند، درحالی‌که برخی دیگر، که بر رسالت عدالت‌محور اسلام تأکید دارند، بر مباحثی مانند توزیع عادلانه درآمد و رفاه عمومی متمرکز شده‌اند. این تفاوت‌های رویکردی، که ریشه در پیش‌زمینه‌های علمی و فکری محققان دارد، یکی از عوامل مهم در تنوع نتایج پژوهشی در اقتصاد اسلامی به شمار می‌رود.

د) یکی از انتقاداتی که به اقتصاد اسلامی وارد می‌شود، محدودیت آن در رشد، تخصص‌گرایی و تنوع نظری است. بسیاری از منتقدان این حوزه را به نبود دانشگاه‌ها، مکاتب فکری و دستاوردهای گسترده‌ای که در علوم اقتصادی متعارف دیده می‌شود، متهم می‌کنند. این نقد، هرچند در ظاهر منطقی به نظر می‌رسد، اما یک نکته اساسی را نادیده می‌گیرد: اقتصاد اسلامی در مقایسه با سایر شاخه‌های اقتصادی، عمر بسیار کوتاهی دارد. در حالی که از انتشار ثروت ملل آدام اسمیت بیش از 250 سال گذشته و در این مدت اقتصاددانان بی‌شماری به توسعه مبانی این علم پرداخته‌اند، اقتصاد اسلامی تنها حدود 70 سال است که مورد توجه قرار گرفته و آن هم در تعداد محدودی از مراکز علمی و دانشگاهی.

انتظار اینکه اقتصادی با چنین سابقه کوتاهی بتواند هم‌سطح نظام‌های فکری ریشه‌داری چون اقتصاد نئوکلاسیک یا سایر مکاتب هترودوکس باشد، چندان منطقی نیست؛ به‌ویژه که این حوزه همواره با مقاومت‌هایی از سوی جریان‌های علمی مسلط مواجه بوده و به‌جای نقد علمی، اغلب با عیب‌جویی‌های غیرمنصفانه روبه‌رو شده است. علم اقتصاد متعارف نیز مسیری طولانی را طی کرده تا به جایگاه امروز برسد، و اقتصاد اسلامی نیز برای تکامل، نیازمند زمان، فضای نقد سازنده و گسترش بسترهای علمی است. مقایسه این دو، بدون در نظر گرفتن تفاوت در سابقه و شرایط رشد، غیرمنصفانه می‌نماید، و بلکه از اساس نادرست است. در اینجا باید دو نکته مدنظر باشد:

نکته اول اینکه برای رشد و بالندگی اقتصاد اسلامی، باید صبور بود و فضای کافی برای پژوهش و آموزش آن فراهم کرد. با گذر زمان و اصلاح تدریجی خطاها و اختلافات روشی، رویکردهای پراکنده به سمت انسجام بیشتری حرکت خواهند کرد. در این مسیر، اقتصاد اسلامی درعین‌حال که از تجربیات علم اقتصاد بهره خواهد برد، در صورت فراهم بودن شرایط، می‌تواند با سرعت قابل قبولی به مرحله‌ای از شفافیت، انسجام و کیفیت قابل دفاع دست یابد.

نکته دوم اینکه هدف از تأکید بر نیاز به زمان و شرایط مناسب برای پژوهش‌های اقتصاد اسلامی، نه در جهت یکسان‌سازی دیدگاه‌ها، بلکه برای سامان‌دهی و تقویت این حوزه است. تنوع در رویکردها نه‌تنها مشکلی ندارد، بلکه مانند سایر علوم، به رشد و پیشرفت اقتصاد اسلامی کمک می‌کند. به جای هم‌راستا شدن تمام اقتصاددانان اسلامی در یک نگرش مشترک، این تنوع دیدگاه‌ها فرصت‌هایی برای تخصصی شدن، بهبود مبانی و یافتن راه‌حل‌های کاربردی برای مشکلات اقتصادی ایجاد می‌کند. بنابراین، تنوع رویکردها امری ضروری و مفید است که باید مورد توجه قرار گیرد.

جمع‌بندی

وجود رویکردهای متنوع در مطالعات اقتصاد اسلامی طبیعی و ناشی از واقعیت «جدید بودن این حوزه برای بسیاری از اقتصاددانان» است که در فضای غالب اقتصاد نئوکلاسیک و هترودوکسی تربیت شده‌اند. این امر باعث می‌شود که این دانش در معرض مقاومت و نقادی بیشتر قرار گیرد. اقتصاددانان و اسلام‌شناسانی که در این عرصه وارد شده‌اند، بطور طبیعی هر کدام مسیر خاص خود را برای پیشبرد این دانش برگزیده‌اند و این تنوع در دیدگاه‌ها می‌تواند به تکامل و غنای بیشتر اقتصاد اسلامی کمک کند. همان‌طور که توماس کوهن می‌گوید، این رویکردها می‌توانند زمینه‌ساز یک انقلاب علمی باشند که بر مبانی مشترک استوار است و در نهایت، منجر به شکل‌گیری پارادایم واحدی از اقتصاد اسلامی خواهند شد.

+ پرونده اقتصاد اسلامی {اینجا} در پیشگاه خوانندگان قرار دارد.

انتهای پیام/

لینک منبع اصلی خبر

لینک خبر در ارتباط اقتصادی

این خبر توسط موتور ارتباط اقتصادی جمع آوری شده است در صورت مغایرت اطلاع دهید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا